رمان نبض خاموش

عنوانرمان نبض خاموش
نویسندهسروناز روحی (دختر خورشید)
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه2594
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان نبض خاموش اثر سروناز روحی (دختر خورشید) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

گندم که دوره رزیدنتی را در یک بیمارستان معروف می‌گذراند، با گم شدن حنا، دوست صمیمی گندم، نامزدش مدام مزاحم گندم می‌شود! او هم بخاطر قولی که به دوستش داده و هم بخاطر علاقه پنهانی که به نامزد دوستش دارد، راز محل پنهان شدن او را برملا نمی‌کند، دکتر آئین ارجمند پزشک پرحاشیه و تازه وارد بیمارستان متوجه این علاقه و رفتار مشکوک گندم هست و …

خلاصه رمان نبض خاموش

گل هاي نرگس رو پشت سرم قایم کردم و با قدم هاي آهسته اي به سمت نیمکت زیر سايه بيد جلو مي‌رفتم همون پاتوق همیشگی جا خوش کرده بود و درست مثل نقاشی هاي فرانسوي روي فنجون هاي کوچیک قهوه، همونقدر خیره کننده به آسمون زل زده بود. رشته هاي بيد تا روي موهاش پایین اومده بودند و بافت فیروزه اي سه گوشی با گل هاي سفید که خاله تهمینه لنگه اشو براي من هم بافته بود، روي شونه هاي ظريفش پهن شده بود. از همون پشت نیمکت به دستی چشم هاشو گرفتم و براي چند ثانيه نذاشتم

دنیا رو تماشا کنه… دستمو دو دستی گرفت از روي چشمش پايين آورد و توي کف دستم بوسه اي گذاشت و با لحن خسته اي گفت: چقدر دیر اومدي… دستمو مشت کردم، مبادا نسیم بی‌ وقتی این بوسه‌‌ی نابو از چنگم در بیاره. کنارش نشستم با دیدن نرگس‌ لبخندي زد و گفت: چه خوشگلن دستت درد نکنه.. ولی هنوز قهرم خیلی دیر کردي -نمیدونی چه قیامتی بود امروز آهی کشیدو گفت: فکر کردم دیگه امروز نمی‌بینمت.. تو هم نبینم دق می‌کنم گندم. به لبهاي برجسته‌ي بی رنگش که مسئولیت بغ کردگی صورتش رو به عهده

داشت نگاهی انداختم و با لحن پر سرو صدایی گفتم: دیگه دوره اش داره سر میاد… همچین که برگردي به اون خراب شده دلت براي آرامش و سکون اینجا تنگ میشه.. حنا شیر تو شیره‌ها سگ صاحبشو نمی‌شناسه .. با صدا خندیدو گفت: چه خبر حرف بزن. -چی بگم؟ -همه چی… به چشم هاي خمار آماده‌ي بارشش نگاهی انداختم و گفتم: اوضاع امن و تحت کنترله… -شایان خوبه؟ -عالى… -حال منو می‌پرسه؟ با يادآوري اتفاق امروز اخم کمرنگی روی صورتم اومد و گفتم: هر لحظه یه حنا میگه صدتا حنا از دهنش در میاد …

دیدگاه کاربران درباره رمان نبض خاموش
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ترانه
ترانه
پاسخ به  آماندا
1 سال قبل

رمان عبور از غبار

زهرا
زهرا
1 سال قبل

نقدتون رو دوست داشتم
ممکنه چندتا رمان خوب و قوی معرفی کنید؟

mo-mo
mo-mo
1 سال قبل

رمان خیلی قشنگی بود خوندم همون که تو بیمارستان بود وایب خاصی به آدم میداد

عسل
عسل
پاسخ به  آماندا
2 سال قبل

رمان ارتیاب روپیشنهادمیکنم.

آماندا
آماندا
2 سال قبل

سلام، ممنون از نویسنده عزیز بابت رمان فدق العادهشون، کسی رمان این سبکی عاشقانه که داستان این مدلی پزشکی داشته باشه می‌شناسید که همش توو محیط بیمارستان باشه ؟

لیلی
لیلی
2 سال قبل

رمان زیبا و جذابی بود
ولی شخضیت گندم رو اصلا دوست نداشتم

زینب
زینب
2 سال قبل

عالی بو عااالی

Helma2019
Helma2019
2 سال قبل

سلیقه ها متفاوته، رمان خوبی بود، ولی فکر میکنم بی دلیل خیلی طولانی شده بود

پری
پری
2 سال قبل

بهترین رمان محشر بود واقعا از نویسنده سپاس گزارم

سولی
سولی
2 سال قبل

فضا تکراری و ریتم رمان کسل کننده است، به قول معروف فقط آب بسته تا رمانی اینستاگرامی کش پیدا کنه. اتلاف وقت بود

پریسا
پریسا
2 سال قبل

رمان خوبیه ،درسته اوایل رمان شخصیت دختر رمان عصبیم می‌کرد ولی در ادامه بهتر شد .از نویسندش ممنونم که درباره موضوع مهم کودک آزاری صحبت شده

پریسا
پریسا
2 سال قبل

رمان خوبیه ولی شخصیت دختره خیلی اعصاب خرد کن بود و خوشو خیلی پایین می‌گرفت

❄️ 🌞
❄️ 🌞
2 سال قبل

رمان خوبی بود نمیشه گفت اتلاف وقت بود نه این همه ارزشمند بود اما خب لحظه های تفس گیر هم داشت که باعث جذابیت بشه که نخوای رهاش کنی ادامه ندی اما شاید اگه خیلی جاها از نوشخوارهای مغز کاراکتر فاکتورگیری میشد جذاب تر و بهتر هم میتونست باشه

راضیه
راضیه
2 سال قبل

وای چقدر این رمان زیبا و روان و بااحساس نوشته شده بودهر لحظش هیجان داشت غم داشت شادی داشت استرس داشت و من چقد حس این رمان رو از دل و جون حس کردم و موضوعش هم واقعا جدید بود ممنون از نویسنده محترم و سایت رمان بوک

حیفه این رمان رو نخونید

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

خیلی خیلی قشنگ بود ولی آخراش آبکی تموم شد ولی با این حال عالی بود

fereshteh
fereshteh
2 سال قبل

خیلی خیلی قشنگ بود
عالی بود

نگاه
نگاه
3 سال قبل

واقعا مزخرف بود رفتارها‌ ری اکشنهای شخیتهای رمان غیر قابل تحمل بود نویسنده برای اینکه رمانش رو کش بده موضوعات پیش پا افتاده رو مطرح میکرد واقعا ارزش اینقدر وقت گذاشتن رو نداشت

ماهی
ماهی
پاسخ به  قاصدک
3 سال قبل

خیلی خیلییی عالی بود👌🏻
من که با شخصیت هاش زندگی کردم ، احساساتشون قابل لمس بود🤩👍🏻
خسته نباشید به نویسنده عزیز

ماهی
ماهی
3 سال قبل

خیلی خیلییی عالی بود👌🏻
من که با شخصیت هاش زندگی کردم ، احساساتشون قابل لمس بود🤩👍🏻

نیلو
نیلو
3 سال قبل

اصلا مهربونم نبود.وخیلی هم بد ذات بود

نیلو
نیلو
پاسخ به  افسون
3 سال قبل

رمانش خیلی قشنگ بود.قلم نویسنده هم عالی بود
ولی شخصیت دخترش خیلی بی ثبات بود پدر کل دوست داشتنی نبود.از نظرم.

Sama
Sama
3 سال قبل

بسیار زیبا بود، تشکر از نویسنده عزیز

Sanaz
Sanaz
پاسخ به  الهام
3 سال قبل

عالی بود دوست داشتم 🌹

قاصدک
قاصدک
3 سال قبل

واقعا زیبا بود

ليلا
ليلا
3 سال قبل

زيبا،شيوا و دلنشين 😍خيلي لذت بردم از قلمتون خانوم روحي.

موفق باشيد

غزل
غزل
3 سال قبل

عالی وزیبا دوست داشتم ازاول مجددا بخونم❤️❤️
غزل

الهام
الهام
3 سال قبل

خیلی خیلی زیبا

افسون
افسون
3 سال قبل

سلام وقت بخیر
من خواستم بگم زیاد رمان خوندم رمان هایی که قلم قوی و نثر روانی داره
ولی به جرات میتونم بگم رمانی خاص، روان، شیوا و از همه بهتر اینکه اطلاعت علمی کاملی داره
نویسنده واقعا از تمام وجود زمان گذاشته و رمان نوشته امیدوارم کارای بعدشم به دستمون برسه

راحله
راحله
3 سال قبل

یکی از بهترین رمان هایی خوندم واقعا ممنون از احترامی که به مخاطب گذاشتید

نرس
نرس
3 سال قبل

عالی