دانلود رایگان رمان پاییز ولگرد اثر اعظم کلانتری (الف کلانتری)
دانلود رمان پاییز ولگرد اثر اعظم کلانتری (الف کلانتری) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش مجدد و لینک مستقیم رایگان
عاشور، به خواهر زاده همسر پدربزرگش (آرام دخت) علاقمند شده، حسی دو طرفه میانشان ریشه دارد که با قد کشیدن جفتشان، نهال عشقشان تناور شده بود، اکنون که عاشور برای خواستگاری پا پیش گذاشته است، در مراسم پدرِ آرام دخت، اعلام میکند که با این ازدواج مخالف است، بدون اینکه علت این کینه و جواب منفی را کسی بداند …
خلاصه رمان پاییز ولگرد
پا به پا شدن و ساعت نگاه کردن عاطفه را متوجه شد و کنار آرامدخت ایستاد: بریم یه تاکسی بگیرم واستون دیرتون نشه. خوب نیست خیلی بیرون بمونید. کل مسیر را تا رسیدن به موتور او، شانه به شانه رفتند و عاطفه قدمی عقب تر بود. آهسته و با مراعات با زمزمه هایش بذر مهر میپاشید و دلش را آرام میکرد. قربان صدقه رفتن اش محدود بود و مختصر. همه را گذاشته بود برای خانه مشترکشان خانه ای نقلی باشد و او باشد و آرام جانش. رسیده بودند به آخر مسیر برای شروعی تازه به دنبال بهانه ای برای پروانه شدن… برای آن دو تاکسی گرفت و با حساب کردن کرایه خودش تا مسیری را
پشت سرشان رفت. سر آرام دخت که به عقب چرخید و مهربانی نگاه اش را خرج چشم های پر حیای او کرد. عاشور دستی بالا آورد تا کنار آبرو و مسیر عوض کرد. باد گرم موهایش را روی موتور به بازی گرفته بود. تمام شامه اش پر بود از عطر ملایم آرام. همانی که هدیهی خودش بود از سفر مشهد. معتقد نبود. عطر جدایی میآورد. مغزش جولانگاه خرافات نبود به همانی عمل میکرد که منطق اش میگفت. سرعت اش را کمی بیشتر کرد شاید فردا میرفت سراغ اتابک نشستن و غوطه خوردن در غصه ها چارهی کارشان نبود. به طرف زورخانه راند دو خواهر هم بعد از نیم ساعت رسیدند.
آرام دخت کلید را از داخل کیف اش بیرون کشید که صدای فریاد اتابک، دلش را ترساند. عاطفه به شیار برجسته روی در چنگ زد و هول کرده گوش به در چسباند و به طرف خواهر بزرگترش چرخید: چخبره؟ آرام دخت در را با احتیاط و بسم الله گویان باز کرد که چشماش افتاد به پدرش و مهردادی که وسط حیاط دست به کمر ایستاده و انگار ریشخندش میکرد. اتابک با صورتی به رنگ خون، به طرف دخترهایش پا تند کرد و گفت: خوش گذشت؟ آرام دخت با تمام هراسی که از این حال داشت زمزمه کرد: کجا؟ که صدای برخورد سیلی پر صدای اتابک روی گونه اش صدا در حنجره همه خاموش کرد …
سلام خب چه طوری دانلود کنیم من رمان سکوت به قلم ایشون رو خوندم کیف کردم ولی هر چی میگردم بقیه رمان ها نیست یا نمیشه دانلود کرد راهنمایی کنید
بعضي رمان ها، بعد از اينكه خوب بازديد و دنبال كننده داشت، ميبرند به چاپ و درخواست حذف ميدن
من رمان تقابل و یغمای بهار خانوم کلانتری رو خوندم و ازنظرم عالی بود قلم بسیار زیبایی دارن
سلاااام.واقعاااااا خسته نباشید.خدایی هیچ سایتی بهتر از سایت شما ندیدم فقط ممنون میشم ادمین عزیز اگ بگید جای دیگ ای میتونم این رمان خانم کلانتری رو گیر بیارم؟چون واقعا از قلم ایشون لذت میبرم…ممنون میشم پاسخ بدید
چطوری میتونم دانلود کنم🙄😔