رمان رخساره
عنوان | رمان رخساره |
نویسنده | هانی زند |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1700 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان رخساره اثر هانی زند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
چاووش یکی از معروفترین سالن های عروسی را در شهر دارد، و امشب برای جشن ازدواج رخساره خواهر بهترین دوستانش سنگ تمام گذاشته و تمام امکانات تالار را به خدمت گرفته است، همه منتظر عاقد هستند که عروس با دخترخالهی داماد برای درست کردن لباسش از سالن خارج میشوند اما…
خلاصه رمان رخساره
چندسال بود که اورا میشناخت؟ از وقتی خودش را شناخته بود… دختر سپید پوشی که حالا کنار داماد نشسته و رو به رقصنده ها لبخند میزد کنار خودش قد کشیده بود. دختری که چشم های آبی و موهای خرمایی تیره داشت و زبانزد همه محله بود. رخساره توسلی و عجب اسم برازنده ای داشت. _چی شد داداش؟ میشنوی صدامو… سرش را تکان داد و نگاه از خنده رخساره گرفت. -آره آره.. جونم.. چی میگفتی؟ رسول ابرو بالا انداخت. -به قول حاج خانم خانوادۀ دوماد از فضا اومدن خلاصه شکل ما نیستن زياد… چاوش بهت زده
خندید: پس واسه چی رخساره خانم… یعنی… چه طوری بپرسم. رسول خواست چیزی بگوید که مادرش از جا بلند شد و به سمت چاوش و پسرش آمد چاوش محجوبانه خندید: چیزی میخواید حاج خانم؟ کم و کسری هست؟ زن چادر رنگی اش را جلو کشید. -نه مادر! خدا بهت برکت بده… سنگ تموم گذاشتی واسه عروسی خواهر رسول… چاوش دستی سرشانه رسول زد: پس من میرم تو دفترم. چیزی لازم بود خبرم کن. رسول با لبخندی گرم بدرقه اش کرد. -برو داداش ایشالا عروسی خودت خیلی محبت کردی عمری باشه واسه
جبران… چاوش سری تکان داد. -شما ثابت شده ای داداش… گفت و قدمی فاصله گرفت. آن خنده ای که روی صورت نشانده بود حالا با دور شدن جایش را با ابروهایی در هم گره افتاده عوض کرده بود. قدم اولش به دوم نرسیده صدای غرغر مادر رسول که به خاطر موزیک بلند صحبت میکرد در گوشش پر شد. -بیا برو یه پیگیری کن ببین عاقد کجا مونده رسول نمیدونم چرا انگار تو دلم دارن رخت میشورن… -طبیعیه مادر! عروسی دخترته استرس داری. -نه همچین یه جوری دلم افتاده به دلشوره که یسره دارم صلوات میفرستم …
دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است
- انتشار : 26/08/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403