دانلود رایگان رمان شمارش معکوس اثر شهلا خودی زاده
دانلود رمان شمارش معکوس اثر شهلا خودی زاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مژده به خاطر ناکامی در عشقی بیمنطق خود تصمیم به خودکشی میگیرد تا با مرگ از معشوقه اش انتقام بگیرد، برای انجام این انتقام سیاه، به ایستگاه مترو میرود، درست نزدیک به واپسین دقایق عمرش منصرف شده و عقب میشود، اما با همهمهی داخل ایستگاه کنجکاو به آن سمت رفته و جسد دخترکی خونین و نیمه سوخته را روی زمین میبیند …
خلاصه رمان شمارش معکوس
با صدای مشت محکمی که به در خورد پلکهایش از هم باز شد. همان جا بود میان راهروی کوچک دست شویی و مقابل آینه هیچ چیز عوض نشده بود اما از کیاوش خبری نبود. صدای دیوانه وار مسعود سراسر وجودش را لرزاند و هم زمان با فریاد او قفل در را چرخاند: مژده درو باز میکنی یا نه لعنتی؟ چشمانش از ترس و دلهرهای که به جانش ریخته شده بود گشاد شد دیدن تصویر مقابلش لرزی تازه به جانش انداخت. این بچه بازیا واسه چیه؟ تا بهت حرف میزنم قهر می کنی و میچپی این تو؟ واقعا موندم فردا روز میخوای
چجوری واسه بچه ات مادری کنی. مسعود خیره و عصبانی نگاه میکرد اما دست خودش نبود پاهایش یارای حرکت نداشت… مسعود با صدای بلند توپید: د بیا بیرون دیگه. مقابل چشمان وغ زده و متحیرش جسمی از کنارش گذشت. و از دستشویی خارج شد. مژده به تصویر مقابلش حیرت زده نگاه کرد. دختری همسن خودش از کنارش رد شد. دهانش خشک خشک شده بود و قادر به پلک زدن نبود. با صدای کیاوش که کنار گوشش پیچید بی هوا از جا پرید و دست روی سینه گذاشت. -به به چه شود. باز هم پرش زمانی! اما
بی شک این بار در دنیای گذشته نبود. چشمان گشاد شده اش را از تصویر مقابلش گرفت و من من کنان پرسید: ای.. اینجا چه خبره؟ اما قبل از اینکه کیاوش پاسخ دهد با صدای مسعود دوباره سمت او برگشت: یه معذرت خواهی چیزی از شخصیتت کم نمیکنه احترام گذاشتن واست اینقدر سخته؟ ها مژده خانم؟ ناباورانه دست روی دهانش گذاشت و با صدایی که هر لحظه لكنتش بیشتر میشد گفت: ای.. این دختره… کیه؟ این بار دختری که مقابل مسعود ایستاده بود با صدای جیغ مانندی گفت: من خسته شدم مسعود میفهمی؟ …