رمان تاج دوقلو
عنوان | رمان تاج دوقلو |
نویسنده | کاترین دویل و کاترین وبر |
ژانر | عاشقانه، فانتزی |
تعداد صفحه | 372 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان تاج دوقلو اثر کاترین دویل و کاترین وبر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
شاهزاده خانم های دوقلو که در بدو تولد از هم جدا شده اند، یکی به عنوان ولیعهد بزرگ شده و دیگری به عنوان یک نوزاد گرفته شده و برای سرقت تاج و انتقام قتل والدین بزرگ شده است! رن گرین راک همیشه میدانست روزی جای خواهرش را در قصر خواهد دزدید. او که از بدو تولد برای بازگشت به محل قتل والدینش و غصب تنها بازمانده آموزش دیده است، برای به قدرت رسیدن و محافظت از جامعه جادوگرانی که دوست دارد! پرنسس رز والهارت میداند که با قدرت، مسئولیت به وجود میآید، ازدواج در یک پادشاهی وحشیانه در انتظار است …
خلاصه رمان تاج دوقلو
کوه طلای کم رنگ به طور غیرمنتظره ای از صحرا برخاست در میان شنهای متحرک به طور قابل توجهی محکم به نظر میرسید و در زیر نور خورشید در ظهر به طرز باشکوهی میدرخشید. آنقدر درخشان بود که رز مجبور بود به آن نگاه کند اما این منظره بسیار خوشایند بود. ساعتها سوار شده بودند مایل.ها و مایلها شن و ماسه که تنها با تپه های شنی موج دار نقطه گذاری شده است. او هرگز اینقدر خسته نشده بود. ران هایش درد میکرد کمرش درد میکرد و خیس عرق بود او در حین دویدن اسب در صحرا آنقدر بر این تمرکز کرده بود که از روی اسب نیفتد به خودش اجازه نداده بود به این
فکر کند که چقدر از چیزی که پیش روی آنها بود میترسید. یا همه کسانی که به Anadawn برگشتهاند چقدر باید دیوانه باشند. او میتوانست خیلی خوب تصور کند که ویلم با چه شدتی از نگهبانان و نگهبانان بازجویی میکند. مجازاتهایی که او انجام میداد هر زمان که Kingsbreath در خشم بود، تمام آنداون میلرزید و همیشه یک نفر برای آن هزینه میکرد. و سپس سلست بود. او مطمئنا در وحشت بود اگر نصف فرصت به رز داده میشد، خودش را تعقیب میکرد و احتمالا کار بسیار بهتری برای یافتن او انجام میداد… اما رز نمیتوانست در حال حاضر به بهترین دوستش فکر کند یا Anadawn.
او نمیتوانست به خود اجازه دهد از هم بپاشد او باید متمرکز و هوشیار میماند. طوفان آنها را به قاعده کوه برد جایی که چهار دهانه قوسی به داخل صخره تونل زدند. شن از اسب پیاده شدو دستش را به رز داد. او اصرار کرد: خوبم اما وقتی پاهای برهنه اش به شنهای تاول زده برخورد کرد، زانوهایش خم شد. قبل از اینکه به زمین بخورد او را گرفت: اونجا ثابت باش. رز به او خیره شد: آیا شما همیشه با زنان همانطور که با اسب خود صحبت میکنید صحبت میکنید؟ شما باید چاپلوسی کنید. هیچکس در این دنیا نیست که بیشتر از استورم به او احترام بگذارم نگاه شن تیزتر شد و صورتش ناگهان جدی شد …
- انتشار : 24/11/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403