دانلود رایگان رمان طالع اغبر اثر یاسمن فرحزاد
دانلود رمان طالع اغبر اثر یاسمن فرحزاد به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
“روایت یک درخت طلسم شده است، درختی که پدرخوندهی او هر سال یک دختر پاک و نابالغ را زیر آن درخت سیاه تا سر حد مرگ آزار میدهد و بعد جسم پر از درد و رنجورش را روی یک تخته سنگ قربانی میکرد، حالا آن درخت …
خلاصه رمان طالع اغبر
نگاهم رو دور دست ها چرخ میزد. همه جای جنگل رنگ زندگی گرفته. صدای پرنده ها، صدای حیوانات همه چیز شبیه یک طعمهست که روی تله مرگباری رو پوشونده. به درخت ارس نگاه کردم انگار اونم بهم نگاه میکرد. برگ های قرمزش اوایل تابستون فصلی که معنی خزان بودن رو درک نمیکنه تو ذوق میزد. -خان براتون نامه فرستاده کلی تشکر کرده اطراف جنگل و حصار کشیدی کلانتری محلی هم به خاطر قبول کمک تشکر کرده این بدبختا اصلاً سواد ندارن. چرخیدم و نگاهم رو به بابک انداختم که چند پاکت
نامه با لکه های گل بین انگشت هاش مونده. -مردم تا بیسوادن قابل کنترلن، برای خان چندتا گونی برنج و گندم بفرست برای کلانتری دوتا گوسفند فعلاً دهنشون و باید ببندیم تا نسبت به حفاری جنگل مشکوک نشن. کمی مکث کردم ماهیچه پیشونیم درگیر شدن، با اخم کمرنگی لب زدم: از خانواده دختری که قربانی کردیم بدون اینکه بقیه بزرگان بفهمن خبر بگیر مطمئن شو چیزی کم و کسر ندارن. زیر چشمی نگاهم میکرد لب هاش رو بهم فشرد چشمی زمزمه کرد که فقط خودش شنید. باقی مونده جامم رو لاجرعه نوشیدم، طعم
شیرین خون قدری از التهاب و تشویش اعصابم رو آروم کرد. -امر دیگه نیست؟ مرخصم ارباب؟ روی مبل لم دادم. نفسم در پس سوهای سینهم قایم موشک بازی میکرد و گاهی برای بیرون پریدن و سوک سوک کردن تلاشی نمیکرد. استرس و دلتنگی که در جونم رخوت کرده کم کم داشت ته نشین میشد و سنگینیش رو تصمیماتم اثر میگذاشت. پا رو پا انداختم. دستام و تو هم قلاب کردم و گفتم: امروز با بچه های عمارت صحبت کن میخوام بريد عمارت غربی. خونسرد سری تکون داد. -چشم میگم امروز وسایلتون رو جمع …
چطوری دانلود کنم میشه راهنمایی کنید