دانلود رایگان رمان ویلان اثر سروناز روحی (دختر خورشید)
دانلود رمان ویلان اثر سروناز روحی (دختر خورشید) با فرمت های pdf، اندروید، آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
بنیامین بدیع به خاطر از دست دادن کارش و به اصرار پدر زنش، با وجود داشتن یک پسر از زندگی مشترکشان، مجبور به متراکه با همسرش آنا میشود، در حالی که هنوز آنا او را دوست دارد، ولی بنیامین مغرور از این است که به محبت های او توجه کند و گره زندگی اش هر لحظه کورتر میشود …
خلاصه رمان ویلان
چشمهایش را چند ثانیه بست و باز کرد، مطمئن نبود که میتواند اعصابش را کنترل کند با این حال دستش را به دستگیرهی درب اتومبیل گرفت و پیاده شد. پیر مرد با آن ژست طلبکار جوری جلوی در ایستاده بود که بنیامین با خودش فکر کرد قفل فرمان مشکی زیر صندلی را دست چپش بگیرد یا راست؟! پوفی کرد، با پاشنه پا درب را بست. کوچهی عریض را با چند قدم کوتاه طی کرد. حالا رو به رویش ایستاده بود. نفسش بوی سیگار میداد، یقه اش هم مثل همیشه کیپ بود. لابد میخواست مطمئن شود مبادا همسایهای راپورتش
را بدهد که مهندس البرز شبها وقتی در کوچه سیگار دود میکند، یقه آخوندی نمیپوشد! خواست متاسف شود اما نشد به زور سلام کرد. مهندس البرز به زحمت سری تکان دادو پرسید: از اینورا عالیجناب دستور بدم گوسفند سر بزنن برات جناب بدیع! نیشخندی به لحن نچندان دلچسبش زدو بیپرده سراغ اصل مطلب رفت و گفت: اومدم دنبال رهام! مهندس البرز دست چپش را بالا آورد با دیدن عقربههای ساعت ابرو بالا انداخت و گفت: فکر کنم دو ساعتی زود اومدی خواست راند دوم را اجرا کند که در خانه باز شد، آناهیتا دست رهام
را گرفته بود. رهام با دیدن بنیامین اخم کرد و پشت اناهیتا رفت. مهندس البرز پوزخندی زدو گفت: میبینم که رابطه ات با پسرت خوبه. -مهندس البرز من برای بحث نیومدم. و رو به رهام گفت: رهام… بیا میخوام ببرمت پارک… خواست جلو برود که مهندس البرز سد راهش شد. آنا دخالت کرد و گفت: بابا خودم گفتم این موقع بیاد دنبال رهام من فردا صبح زود باید برم جایی، شب باید زود بخوابم. مهندس خواست حرفی بزند که آنا صورت رهام را بوسید و با فشار کوچکی به شانه اش وادارش کرد جلو برود. بنیامین دستش را گرفت …
رمان خوبی بود قلمشو خیلی دوست داشتم یه موضوع جدید رو عنوان میکرد
معلومه که رمان خوبیه اما متاسفانه نسخه ای که شما گذاشتین ظاهرا نصفش نیست خیلی حذفیات داره همش از ابن شاخه میپره به اون شاخه، معلوم یه قسمتهای زیادی نیست توی فایل.
رمان خوبی بود