دانلود رایگان رمان ویرانگر اثر سمیرا پروانه
دانلود رمان ویرانگر اثر سمیرا پروانه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
اسرا دختری مذهبی و دانشجو است که مثل همهی دخترا منتظر شاهزادهی سوار بر اسب سفید زندگی خود بود و حتی در خیالاتش هم تصور نمیکرد مرد زندگیش همان افسر پلیس عجیبی باشد که به طور اتفاقی تو یک شب تابستونی سر از سرنوشت او در میاورد …
خلاصه رمان ویرانگر
“اسرا” بازهم چندبار به در کوبیدو با لحن کنترل شدهای گفت: میدونم اینجایی.. کاریت ندارم.. فقط میخوام باهات حرف بزنم. مکث کرد و وقتی سکوت پر از حرف مرا شنید دوباره ادامه داد: میدونم…. حق داری بترسی… ولی باور کن من اونشب گیج بودم… حالم خوش نبود. ناباور به در زل زده بودم و به چرندیاتش گوش میدادم. چه میگفت؟ چه چیزی را داشت توجیه میکرد؟ با یاداوریه اینکه مادرم خانه است سریع برگشتم و نگاهی به حیاط خانه انداختم پیدایش نبود. با شنیدن صدای بم و مبهم او دوباره با نفرت به در زل زدم. -میدونم این حرفا چیزیو توجیه نمیکنه… ولی دارم میگم
که بدونی من اون هیولایی که تو ذهنت ساختی نیستم. بهم فرصت حرف زدن بده اگه تو اونشب بهت بیرحمی شد. تموم زندگیتو باختی منم خوب نیستم دارم عذاب میکشم… ولی اومدم این گندو جمعش کنم… آرامتر از قبل ادامه داد: شاید بتونم جبرانش کنم. عين مسخ شده ها سر جا ایستاده بودم. باورم نمیشد. این آدم از چه چیزی حرف میزد؟ چه چیزی را میخواست جبران کند؟ جسم دست خورده یا روح درهم شکستهام را؟ چطور میخواست جبران کند؟ تمام صحنه های زجرآور آن شب مثل یک فیلم از جلوی چشمانم رد شد و حالم را منقلب کرد روزی نمیشد که به یادش نیاورم انگار محکوم
به مرور هر روزه اش بودم. بعد از آن شب چیزی از من باقی نمانده بود. زنده بودم… نفس میکشیدم اما زندگی هم می کردم؟ چه کسی گفته که همهی زنده ها زندگی میکنند؟ کمی جرات گرفتم او پشت در بود و به من دسترسی نداشت. به طرف در رفتم و با دست ضربهی محکمی به در کوبیدم: تو حرفاتو زدی من گوش کردم حالا من میگم تو گوش کن، مهم نیست اون شب چی شد. اصلا برام مهم نیست… تنها چیزی که مهمه اینه که دیگه هرگز چشمام به ریخت نحست نیفته. هر چقدرهم که برای نلرزیدن صدایم به خودم فشار میآوردم بی اثر بود اینبار او سکوت کرد. با یک مکث کوتاه ادامه دادم …