دانلود رایگان رمان ویانا نیوز اثر آمنه آبدار
دانلود رمان ویانا نیوز اثر آمنه آبدار به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دختر سر به هوایی که با پارتی بابای پر نفوذش در یک مجله خبری معتبر شروع به کار میکند و این سر آغازی میشود. برای آشنایی با آویز و ماجرا های طنز بین آنها، آویز پسر خود ساخته از قشر ضعیف جامعه ست که با مرگ پدرش سرپرستی کل خانواده بر عهده اش افتاده و کار کرده …
خلاصه رمان ویانا نیوز
از ون پیاده شدم و بای بای دلبرونه ای به آویز کردم. نفس عمیقی کشیدم و کلید رو توی قفل انداختم اصلا هوا هم بارونی بود… نگاهم به آسمون بود و کلید رو نچرخوندم که ابرا کنار رفتن و خورشید رخ نمایان کرد. حالا اوس كریم حتما باید میزدی ضایعمون میکردی؟ نمیشد اینجوری بمونه یکم دلم خوش شه که زمین با من هماهنگه؟ نچ نچی کردم و کلید رو چرخوندم و وارد خونه شدم. در مخصوص ورود و خروج خودمون رو بستم و راه موزائیک کاری که تا در ورودی اصلی خونه و دور و برش سنگ فرش شده بود رو طی کردم.
حتی به سرم زده بود همین جا لباسمو عوض کنم…. با ترس لرز در رو باز کردم و سعی کردم با کمترین سر و صدا به اتاقم برم. وسطای راه بودم که صدای جیغ مامان بلند شد. -اوا خدا مرگم بده، اینا چیه؟ چی چی بود؟ برگشتم که دیدم قشنگ رد پاهای گلی ام روی پارکتا مونده… خوب شد که مامان تو دیدم نبود. با سرعت نور کفشام رو در آوردم و انداختم اون ور که برم تو اتاقم ولی یهو صدای آخ اومد. باز چیشد؟ خدایا من تحمل غافلگیری ندارم انقد سورپرایزم نکن! با ترس و چشمای بسته در حالی که دستم روی نرده ها بود. برگشتم. با
ترس و صورتی جمع شده ایستادم و آروم لای یکی از چشمام رو باز کردم. صورت مامان جمع شده و صورتش گلی بود و لنگه کفشو کنار پاهاش دیدم حدس اینکه چه اتفاقی افتاده اصلا سخت نبود. -بمیری دختر بمیری تمووم خونه رو به گند کشیدی… دستی به صورتش کشید و جلوی چشماش نگه داشت و با دیدن گل جیغ خفه ای کشید. وایییی نجس شدم. نه… باز اون داستان تکراری…. -اسپری ضد عفونی کننده… ووی همه جا کثیف شد! دندونام رو از حرص روی هم سایدم و رفتم جلوش وایسادم. نه ببین مامان گلا… یهو رفت که …