دانلود رایگان رمان ویار اثر دریا دلنواز
دانلود رمان ویار اثر دریا دلنواز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ساغر با خانواده ی مهربان و برادران باغیرت زندگی میکند، او دختر پر شر و شوری است، دوست و همکار برادرش (عطا) پسر مذهبی و مهربان و خوش صورتی است که عاشق ساغر میشود و از او خواستگاری میکند، آن ها با هم ازدواج میکنند ولی …
خلاصه رمان ویار
روی تخت دراز کشیدم. دست هامو زیر سرم گذاشتم… کاش سقف اتاق ها هیچوقت سفید نبود وقتی که ذهن آدما اینقدر سیاهه.. تا صبح کارم شد بیداری و غلت زدن.. تا صبح کارم شد ذکر و العفو… تا صبح عذاب روی دوشم رو زمین گذاشتم … صبح مثل همیشه.. تو شرکت روم نمیشد به سهراب نگاه کنم… هربار که پیش می اومد با هم همکلام بشیم نگاهم رو به نقطهی دیگه ای خیره میکردم.. نمیدونم.. شاید چون خودم جای سهراب بودم و میفهمیدم که تو اولین و ساده ترین ملاقات دوست یک ساله ام تمام دین و ایمون خودش رو با دیدن خواهرم بـه باد داده از هم میپاشیدم و عذاب
وجدان میگرفتم که چرا اونو به خونهی خودم راه دادم.. سر نهاری که براش برده بودم حسابی زد تو کار خنده و شوخی… میگفت دیشب تو خونه به همه گفته و اونام از پیشنهادش به من متعجب شدن… میگفت ساغر از همه بیشتر خوشحال شده بوده چون سهم برادرشو قاب زده بوده. همون دو سه باری که اسم ساغر رو به زبون آورد برای چند ثانیه نفسامو حبس میکردم و وقتی جمله به انتها میرسید آزاد میکردم … کلافه بودم و این کلافگی ام با دوبار اشتباه تو فاکتور زدن مشخص شد. جریمهی روز اول بعد دیدارمون شد صد هزار تومن! نگاهم.. فکرم شرع خدا نبود.. خواست خدا نبود…
اینم شد نتیجه پرت شدن حواس بیحواس من. وقتی آخر ساعت کار بهم این خبرو دادن میخندیدم و سهراب آتیشی شده بود که فقط بخاطر یه اسم جا خورده باید این همه جریمه بشی؟ خوشحال بودم که خدا نگاهشو ازم نگرفته که نذاشته حسابم رو پای اون دنیا و همینجا تسویه کرده.. شاید اگه بیحواسیم پی بی حواسی اون دختر نبود من هم دلخور میشدم. اما.. اما ارزش بعضی لحظهها به از دست دادن تمام دنیا میارزه… تا دیروز این لحظه ها به خنده های مادرم می رسید و از دیروز به این لحظه ها لبخندی اضافه شده بود که هم خوشحال بودم و هم… خدا دوست نداره…! پس ناراحتم …
خیلی خیلی زیبا