رمان زمین بدون مردان
عنوان | رمان زمین بدون مردان |
نویسنده | کریستینا سویینی برد |
ژانر | تخیلی، علمی، ادبیات داستانی |
تعداد صفحه | 736 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان زمین بدون مردان اثر کریستینا سویینی برد به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کریستینا سویینی برد، نویسندهی جوان بریتانیایی، در کتاب زمین بدون مردان ماجرای اشاعهی ویروسی خطرناک و کشنده را روایت کرده که در کمال شگفتی، فقط و فقط مردان را از پای در میآورد! …
خلاصه رمان زمین بدون مردان
همه این مردان علائمی شبیه به آنفولانزا دارند و خودشان یا همسرانشان نگراناند که مبادا ناخوشیشان چیز حادتری مثل سپتیسمی باشد. اکتبر امسال از طرف دولت کارزاری برای اطلاع رسانی درباره سپتیسمی به راه افتاد. این کارزار تنها در بیمارستان ما جان حدود بیست بیمار را نجات داده و البته موارد مشکوک به آن یک تنه تعداد بیماران در حال انتظار ما را هم به شدت افزایش داده است. این روزها همه مردم و مادرانشان خیال میکنند سیتیسمی دارند میخواهم به این مردها بگویم در حقیقت فکر میکنم ممکن است با چیزی بسیار بدتر از سپتیسمی طرف باشیم. چیزی ده برابر وحشتناک تر از یکی از کشنده ترین بیماریهای حال حاضر کشور، اما این کار را نمیکنم. زبانم
را نگه میدارم و ظاهر آرام و جدیام را حفظ میکنم. در تمام مدتی که بخش سوانح جزئی را تخلیه میکنم و بیماران مشکوک به عفونت اسرار امیز را به آنجا منتقل میکنم هیچ کس جرئت نمیکند از من بپرسد دارم چیکار میکنم. یکی از پرستارها جلو میاید و میخواهد جویده جویده چیزی بگوید اما فقط به او دستور میدهم که به تریاژ برود. الان وقت ندارم چیزی را برای کسی توضیح بدهم، وقت تنگ است. سرپرستار کاری را که از او خواسته بودم انجام داده و دو بیمار پیدا کرده که دو روز پیش در اورژانس ما بودهاند و حالا دوباره برگشتهاند. سه نفر را هم من در اتاق انتظار پیدا کردم. با هم میشوند پنج نفر. با فریزر مک آلپاین میشود شش. با مرد اهل جزیره بوت میشود هفت.
این تعداد تصادفی نیست. فیونا از آن سوی درهای بخش میدود داخل: همین الان یه آمولانس راس رو آورد. شد هشت. نه مشکل از اضطراب من نیست، دیگر این را میدانم. با انگشتهای یخ زدهام شماره شوهرم را میگیرم. -یه بیماری مسری داره شایع میشه. بده، خیلی بده. -چی؟ چی گفتی؟ چه گونهای؟ مرسا؟ -نه یه چیزی که تابه حال مشابهش رو ندیدهام سرعت پخشش خیلی زیاده. باید بری خونه. همین الان. -مطمئنی که به خاطر اضطرابت نی… -خفه شو همین الان هشت تا بیمار توی بخش من هستن که پشت سر هم دارن جون میدن. انگار وسط جنگ جهانی دوم هستیم. همه شون مردن. هنوز مطمئن نیستم که این معنی خاصی داره یا نه اما نشونه خوبی نیست …
- انتشار : 03/12/1403
- به روز رسانی : 03/12/1403