رمان زندگی سیگاری

عنوانرمان زندگی سیگاری
نویسندهمرجان فریدی
ژانرعاشقانه، پلیسی
تعداد صفحه859
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان زندگی سیگاری اثر مرجان فریدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

دختری که ناخواسته موضوعی را می‌فهمد که او را به مرز اسارت و اجبار می‌کشاند، دانسته های اشتباه که او را وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می‌کند که همه از او ناامید شده اند …

خلاصه رمان زندگی سیگاری

چشم که باز کردم تویه جای جدید بودم… از جام نیم خیز شدم… دستام باز بود روی یه تخت بودم مچ پام باند پیچی شده بود. یه اتاق کوچیک خاکستری با یه تخت.. همین.. البته دو تا در برای دسشویی و حمامم بود.. سردرد شدیدی داشتم. حالم بد بود… به سمت در رفتم و کوبیدم بهش… و دستگیره رو بالا پایین کردم ولی در باز نشد… با حرص و عصبانیت… جیغ زدم: منو بیار بیروون.. این درو باز کنید.. لعنتیا.. جلوی در سرخوردم… خدایا… از بچگی باید جنسای پدر معتادم و جور می‌کردم… باید مثل سگ می‌دوییدم… هاتفم مثل من… بزرگم که شدم از دست کارای هاتف همش مثل بدبختا اواره

بودم و حالا هم.. سر یه چیز بیخود این جوری گرفتار شدم… واقعا اعصابم داغوون بود… همون جا پشت در نشستم و با بغض سرم و رو زانوم گذاشتم و اروم گریه کردم… با صدای دستگیره در زود از جام بلند شدمو با بهت به دری که باز شده بود نگاه کردم.. اون پسر بورو ابی بود.. با جدیت اومد سمتم هرچقدرم جدی بازی در میاورد یه میلیاردمه اون قاتل بیرحم جذبه نداشت! با نفرت نگاش می‌کردم که اومد سمتم و گفت: بشین رو تخت… با حرص گفتم: بشین بینیم بابا… واس چی منو گرفتید هان؟؟؟ بدون این که جوابمو بده بازوم و گرفت و رو تخت نشوندم با حرص بهش نگاه می‌کردم که خم شد و

باند دور مچ پامو باز کرد و یکی دیگه به جاش بست… -اون یارو قاتله کجاست؟ سرشو بلند کرد و اخم کرد.. دوباره مشغول شد.. -اوی كرو لالی؟ با تواما.. دوباره سرشو بلند کرد و کلافه گفت: چه قدر حرف می‌زنی!!؟ با اخم نگاش کردم که ادامه داد: رئیس بفهمه راجبش این جوری حرف می‌زنی بی خیال خواسته‌ی رئیس بزرگ میشه و می‌کشتت… با حرص گفتم: رئیس کوچیک… رئیس بزرگ اه حالمو دارید به هم می‌زنید بزارید من برم.. من که می‌دونم اون رئیست از عمد با پای من اینجوری کرد که نتونم فرار کنم و بدووام.. عوضی.. يهو دستشو گذاشت جلو دهنمو گفت: از زندگیت سیر شدی انگار …

دیدگاه کاربران درباره رمان زندگی سیگاری
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زهرا:)
زهرا:)
1 سال قبل

رمان قشنگی بود حدس زدن که الان قراره چی بشه سخت بود این وجه اش رو دوست داشتم فقط آخرش رمان باز بود یکم تمومش که فک کنم می‌خواد جلد دو بنویسه شایدم