کتاب آخرین روزها
عنوان | کتاب آخرین روزها |
نویسنده | جوزف گویلز |
ژانر | آخرالزمانی، علمی–تخیلی پادآرمانشهری |
تعداد صفحه | 570 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب آخرین روزها نوشته نویسنده جوزف گویلز pdf بدون سانسور
عنوان اثر: آخرین روزها
پدید آورنده: جوزف گویلز
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: مرداد 1404
شمارگان صفحات : 570
معرفی کتاب آخرین روزها
کتاب آخرین روزها مجموعه ای از نوشته های جوزف گوبلز ، یکی از اعضای برجسته حزب کارگران ملی سوسیالیست آلمان (NSDAP) و وزیر روشنگری و تبلیغات عمومی رایش در دولت آدولف هیتلر از سال 1933 تا 1945 است. یان کرشاو ، مورخ انگلیسی در مقدمه زندگی نامه خود از هیتلر نوشت: “با همه احتیاطی که طبیعتا باید به سخنان مرتبا گزارش شده توسط گوبلز توسط هیتلر باشد … بی واسطه بودن و همچنین دفعات اظهار نظرها ، آنها را از اهمیت حیاتی برخوردار می کند. ”
خلاصه کتاب آخرین روزها
تلاش اشپر و گوبلز برای کمک گرفتن از گورینگ و کنار گذاشتن بورمان از محور قدرت کوششی کاملاً عبث بود در واقع همان طور که اشپر بعدها متوجه شد این تلاش از همان ابتدا محکوم به شکست بود چون بورمان همان موقع گورینگ را با هدیه ای شش میلیون مارکی که از صندوق حزب پرداخت شده بود تطمیع کرده بود بنابراین گورینگ به همان رخوت معمول بیخیال خود برگشت تا اینکه به قول اشپر) تنها در نورنبرگ از خواب بیدار شد گوبلز شکست را پذیرفت و با بورمان کنار آمد این همراهی برای وی ناخوشایند بود: گوبلز در جمع خصوصی از بورمان به عنوان نمونه یک اوگ.پی. یو بدوی» یاد می کرد؛ ولی با توجه به قدرت مطلق بورمان در دسترسی به هیتلر همراهی با وی ضروری بود؛ و گوبلز ناخواسته این همراهی را تا پایان ادامه داد.
با این حال از بلند پروازی اش برای دستیابی به قدرت سیاسی دست نکشید و با هر بدبیاری تازه تلاش میکرد تا ضرورت افراطی گری را بیش از پیش در همه امور جا بیندازد و خودش را به عنوان راهبر آن معرفی کند. در راستای چنین هدفی نه تنها ناچار شد که دست دوستی به سوی بورمان نفرت انگیز دراز کند بلکه به همان اندازه نفرت انگیز ،هم با هاینریش هیملر، فرمانده اساس، متحد شود. گوبلز که از نظر ،خودش مردی» دارای احساسات پاک بود، نمی توانست هیملر «غیرهنری» را تحمل کند مردی با چشمان لوچ «آسیایی»، انگشتان کوتاه خپله و ناخنهای کثیف. ۶ او هنوز مجذوب افراطی گری و سبعیت اهریمنی آنگونه که اشاره (کرده بزرگترین سازمان قدرتمندی» بود که در مخیله آدمی میگنجد و هیملر آن را به وجود آورده بود. گوبلز از صمیم قلب نابودی یهودیان را که هیملر به شکل مؤثری پیگیر آن بود تأیید میکرد؛ و از شامه لغزش ناپذیرش برای دستیابی به قدرت بهره برد. در ژوئیه سال ۱۹۴۳ پا فراتر گذاشت و از هیتلر خواست که گورینگ را از مقام فرمانده عالی نیروی هوایی برکنار کند – درخواستی تنها برای رد شدن هیتلر در تصمیمی که انزجار گوبلز را برانگیخت قاطعانه درخواست برکناری فرمانده قدیمی اش را رد کرد.
همچنان که اخبار جنگ ناخوشایندتر میشد – متفقین در این زمان به ایتالیا حمله کرده بودند و حکومت موسولینی ساقط شده بود ـ گوبلز حتی از در مخالفت با هیتلر بر آمد. مانند سال ۱۹۲۵ بار دیگر به این اندیشید که «آدولف هیتلر خرده بورژوا به اندازه کافی رادیکال نیست و خود را شماتت کرد که چهره هیتلر را ،ساخته و افسانهٔ لغزش ناپذیری اش را بر سر زبانها انداخته است. یکی از دستیارانش گفت که گوبلز اکنون کمتر نام پیشوا را به زبان می آورد. او خودش را برتر از هیتلر میداند دیگر نمیتواند به اقتدار یگانه و بی چون و چرای ی مردی اذعان کند که خودش او را برکشیده است». گوبلز دیگر به این نمی اندیشید که هیتلر قادر است مشکلات آن زمان را حل و فصل کند و مرتباً حسرت میخورد که اگر من پیشوا بودم اوضاع خیلی فرق میکرد شایعات حاکی از آن بود که به دنبال پست معاون صدراعظمی یا نخست وزیری است. مع هذا این وضعیت خیلی دوام نیاورد همچون سال ۱۹۲۵، شخصیت قدرتمند هیتلر و خلاء درونی خود گوبلز بار دیگر او را به راه آورد. نیازمند چیزی بود که خودش را وقف آن کند و نمیتوانست بتی را که ساخته است برای مدتی طولانی طرد .کند در نتیجه همچنان که ابرهای تیره و تار بیشتر پدیدار شدند، او چهره پیشوا را حتی رفیع تر ساخت و آن را چونان برجی بر فراز ابرها بنا کرد. یکی از دستیاران گوبلز این فرآیند روانشناختی را توضیح داده است.
رودولف سیملر نوشته است «هر وقت گوبلز به ستاد هیتلر میرود، شروع میکند به صحبت درباره عدم اعتماد کامل به نبوغ ،پیشوا آزردگی فراوان انتقاد و بیان کلمات درشت همیشه هم بنا دارد به هیتلر بگوید که در ذهنش چه میگذرد نمیدانم در جریان مکالمهٔ آنها چه میگذرد؛ ولی هر موقع که از این قرارها بر می گردد سرشار از ستایش و مدح پیشواست و یک نوع خوش بینی از خودش بروز میدهد که روی همه ما تأثیر میگذارد گوبلز برای خودش مقام سیاسی در نظر گرفته بود که مهمترین آن سمت وزیر امور خارجه بود و آوریل سال ۱۹۴۴ یکبار دیگر به دنبال تصدی این سمت برآمد. در این زمان از جنگ ناامید شده و به دیپلماسی پناه آورده بود تا چیزی را از دل ویرانیها برای خود حفظ .کند پرسشی که مطرح کرد این بود که صلح در کدام جبهه میتواند حاصل شود؟ از آنجا که به نظر میرسید چرچیل و روزولت در قبال دشمن سازش ناپذیرند این بحث را پیش کشید که تلاشها باید معطوف به خریدن روسیه باشد در همین رابطه یادداشتی ۴۰ صفحه ای نوشت و خواستار بازگشت به وضعیت سال ۴۰ – ۱۹۳۹ ذیل معاهده نازی – شوروی شد و آن را تسلیم هیتلر .کرد گوبلز نوشت در وضعیت خطرناک حال حاضر در زمانی که پای حیات آلمان در میان است اشتباه است اجازه بدهیم که ایدئولوژی، ما را نابود کند و پیشنهاد کرد که کل اروپای شرقی از شمال نروژ گرفته تا یونان دربست به روسیه داده شود او اذعان کرد که تغییر رادیکال در سیاست خارجی مستلزم تغییرات در وزارت خارجه .است ریبن تروپ که مسئولیت انزوای دیپلماتیک فعلی آلمان به عهدهٔ اوست باید کنار برود گوبلز سپس هیتلر را نسبت به وفاداری عاری از نفع شخصی خویش مطمئن ساخت و پیشنهاد کرد که حاضر است بار سنگین این تجربه شجاعانه را در سیاست خارجی به دوش بکشد.
او که یادداشتش را تسلیم کرده بود مضطربانه در انتظار ماند تا به قرارگاه هیتلر احضار شود. تأخیر صورت گرفته عجیب بود وقتی انتظار به سر آمد، هیتلر اصلاً اشاره ای به این یادداشت نکرد در نهایت خود گوبلز سؤال کرد. هیتلر پرسید «کدام» یادداشت؟ بعد از جستجو یادداشت پیدا شد در سطل زباله بورمان بورمان این یادداشت را منکوب کرده بود چون با دکترین حزب در تضاد بود. هیتلر متعهد به سیاست استیلا بر شرق بود و تغییر ناگهانی سیاست یادشده دشوار بود. گوبلز که متعلق به هیچ دکترینی نبود میتوانست انعطاف خیلی بیشتری از خود نشان دهد او تا پایان خواهان دستیابی به صلح بود – به نوعی – با روسیه تا با غرب؛ اما ریبن تروپ تا پایان حکومت رایش وزیر خارجه باقی ماند. گوبلز سه ماه بعد دوباره و اینبار به حکم سرنوشت وارد سیاست شد. در ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴ گروهی از ژنرالهای ارتشی توطئه گر با کار گذاشتن بمبی زیر میز کنفرانس هیتلر در مقر ستادش در راستنبرگ : پروس شرقی او را ترور کردند.
این تلاش ناکام ماند ولی توطئه گران ادامه دادند آنها خبر مرگ هیتلر را اعلام کردند و در سردرگمی پیش آمده هنوز این امکان را داشتند تا قدرت را در برلین به چنگ آورند لحظه حیاتی زمانی بود که به هنگ کارکشته ای از محافظان دستور داده شد وزارتخانه های رایش را محاصره کرده و اعضای حکومت را در حصر نگه دارند. سرگرد رمر ، فرمانده هنگ یاد شده که یک نازی وفادار بود، نسبت به این خبر دچار تردید شد و از روی احتیاط با گوبلز گاولایتر برلین تماس گرفت گوبلز به او خبر داد که هیتلر زنده است و بعد برای اثبات اینکه حقیقت را می گوید به ستاد پیشوا تلفن زد هیتلر شخصاً با رمر صحبت کرد و به او گفت که دستوراتش را از هیملر بگیرد و شورش را به شدیدترین وجه سرکوب کند.
از همان لحظه شورش از دست رفت خود گوبلز در باغ وزارتخانه برای سربازان سخنرانی کرد رمر وظایف جدیدش را با انبساط خاطر پذیرفت و نیروهایش را فرماندهی ،کرد نه برای دستگیری اعضای حکومت بلکه برای تصرف وزارت جنگ که کانون توطئه گران بود تا غروب کار تمام شد. اقدام فوری آن ،روز گوبلز و نازیسم را برای ۹ ماه دیگر نجات داد. این کودتا همچنین به گوبلز امکان داد که بار دیگر ذوقش را برای انتقام و نابودی امتحان .کند همان شب خانه اش را به زندان ستاد و دادگاه تبدیل کرد؛ گوبلز شخصاً ریاست یک کمیسیون تحقیقاتی را به عهده گرفت؛ و همراه با هیملر کل شب از ژنرالهای بازداشت شده استنطاق کرد. آنهایی که محکوم شدند همان موقع یا بعد با قساوت بی سابقه ای اعدام شدند. توطئه گران از چنگکهای قصابی آویزان و آرام آرام حلق آویز شدند گوبلز دستور داد فیلمی از مراحل محاکمه این افراد و اعدامشان تهیه شود قرار شد برای ایجاد وحشت در میان تماشاچیان نظامی این فیلم نمایش داده شود با این حال، واکنش نخستین تماشاچیان بسیار خصمانه بود که به ناچار سرکوب شدند. ۵۲ تصفیه به سراسر آلمان گسترش یافت و برخی از قربانیان حتی در روزهای پایانی حکومت رایش اعدام شدند.
گوبلز همچنین از فرصت ناشی از این توطئه استفاده کرد تا باز تقاضای همگانی شدن جنگ را درخواست کند شخصاً به راستنبرگ رفت و به هیتلر گفت که تا حدودی اشتباهات رهبری باعث بروز این توطئه شده است؛ اینکه جنگ نمی تواند در مسیر بی هدف فعلی پیش برود؛ و هیچ جایگزینی برای جنگ تمام عیار وجود ندارد یکبار دیگر خودش را جلو انداخت تا وظیفه ای بیجیره و مواجب را به عهده گیرد و تضمین داد که ظرف سه ماه سپاهی بالغ بر یک میلیون نفر را بسیج .کند هیتلر پیشنهادش را پذیرفت و گوبلز را به عنوان کمیسر رایش برای بسیج همگانی منابع برای جنگ منصوب کرد. گوبلز در مسیر بازگشت به برلین با قطار به دستیارش گفت اگر این اختیارات را زمانی که تقاضا کرده بودم میدادند – یعنی در ژانویه سال ۱۹۴۳ – امروز پیروزی از آن ما بود و جنگ احتمالاً به پایان رسیده بود اما باید بمبی زیر پای هیتلر منفجر میشد تا ایشان چشمشان را باز کند»
یک بار دیگر اقدامات گوبلز پیامدهای منفی وسیعی بر جای گذاشت. در حالی که اشپر در حال بهسازی صنعت تسلیحاتی آلمان ،بود گوبلز محدودیتهایی را در زمینه مسافرت وضع ،کرد سالنهای نمایش و مغازه های لوکس را بست و انتشار نشریات را متوقف کرد همچنین اقدامات خشونت باری را در برابر سیاست قبول شکست در پیش گرفت و به تبلیغ نیهیلیسم زمین سوخته و جان فدایی روی آورد. در زمانی که وضعیت جنگی ناامید کننده تر میشد، او از دریچه ای مثبت به ویرانی شهرهای آلمان مینگریست – گوبلز فریاد میزد، هر چقدر کمتر در اختیار داشته باشیم میتوانیم با آزادی بیشتری بجنگیم. در عین حال، همهٔ خائنان بایستی از میان برداشته شوند و خویشتنداری در زمینه سبعیت جنگی باید کنار گذاشته شود خواستار اعدامهای بیشتر و بیشتر شد. گوبلز از هیتلر خواست که از گاز مرگبار تابون استفاده شود؛ و در فوریهٔ سال ۱۹۴۵ پیشنهاد کرد که کنوانسیون ژنو لغو و دستور داده شود که همهٔ خلبانان اسیر بریتانیایی و آمریکایی در اردوگاههای اسرا تیرباران شوند گفت این اقدام باعث خواهد شد که هم بمبارانهای متفقین متوقف شود و هم سربازان آلمانی را از پیوستن به غرب از ترس اینکه رفتار مشابهی با آنها خواهد شد باز میدارد.
آنهایی هم که آن زمان به اسارت گرفته شدهاند قطعاً میتوانند از بین برده شوند. همان موقع هم به دنبال بسط قدرت سیاسی اش بود ریبن تروپ را کنار خواهد گذاشت گورینگ در دادگاه خلق محاکمه میشود و خودش کنترل کامل اوضاع را به دست میگیرد شمار نیروهای ارتش را افزایش خواهد داد و نیروی هوایی را که مضمحل شده است بار دیگر فعال می.کند چرا نباید کل آلمان را زیر سیطره خودش در آورد همان طور که حاکم برلین است؟ میتواند نخست وزیر، وزیر خارجه، صدراعظم آلمان…. باشد.
- انتشار : 29/05/1404
- به روز رسانی : 29/05/1404