کتاب چرا باور

عنوانکتاب چرا باور
نویسندهعلیرضا غلامی
ژانرانگیزشی ، موفقیت
تعداد صفحه103
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک
کتاب چرا باور

دانلود کتاب چرا باور نوشته نویسنده علیرضا غلامی pdf بدون سانسور

عنوان اثر: چرا باور

پدید آورنده: علیرضا غلامی

زبان نگارش: فارسی

سال نخستین انتشار: مرداد 1404

شمارگان صفحات : 103

معرفی کتاب چرا باور

کتابی انتقادی درباره مفهوم باور، به‌ویژه باورهای دینی و تأثیر آن بر ساختارهای فکری و اجتماعی. نویسنده با تحلیل تاریخی و فلسفی، از چگونگی شکل‌گیری باورها تا استفاده‌ی ابزاری از آن‌ها توسط قدرت‌ها پرده برمی‌دارد.
اگر به نقد باورهای آسمانی و بررسی تأثیر آن‌ها بر آزادی، عدالت و پیشرفت علاقه دارید، این کتاب برای شماست!

خلاصه کتاب چرا باور

برای بررسی و تجزیه و تحلیل این گونه موضوعات باید در حد توان این کتاب مسئله گذشته و تاریخ وجود انسان روی کره زمین را مطالعه کنیم تا ببینیم که انسانهای اولیه چرا نتوانستند به تکامل اجتماعی برسند و ردی در تاریخ مدنیت از خود به جای بگذارند که دال بر روابط اجتماعی آنها باشد مثلاً چرا از بیست هزار سال پیش هیچ گونه نشانی از تمدن انسانی به دست نیامده است.

و هر چه هست حدس و گمان اندیشمندان این حوزه علمی است نه بیشتر و هنوز نمیتوان به طور قطع گفت که تمدن انسان از چه زمانی آغاز شده است میخواهیم بدانیم چرا آن انسانها نشانی به جای نگذاشتند که این فرضیه را اثبات کند تا دیگر علم نتواند خود را وارد گود آفرینش انسان کند.

علم توانسته تاکنون برای این پرسش چندین و چندساله انسان یعنی چگونگی تشکیل زندگی آدمی روی زمین نظریه ای ارائه دهد که نسبت به داستان پیدایش انسان طبق روایات آسمانی با واقعیت وجودی او همخوانی بیشتری دارد. علم میگوید تاریخ تکامل انسان چندین میلیون سال طول کشیده تا اینکه در نهایت در روند تکاملی خود به گونه ای که ما هستیم رسیده و انسانها با تکامل خود توانستند تاریخ و تمدن را به وجود بیاورند. تئوری و نظریه بیگ بنگ و فرضیه تکامل علمی که داروین دانشمند انگلیسی آن را مطرح کرد توسط «پاپ فرانسیس» رهبر مسیحیان کاتولیک جهان که بیشترین پیرو را در باور مسیحیت دارد پذیرفته شد و او در مقابل فرضیه علمی کوتاه آمد به دلیل اینکه باور و داستانهای آسمانی بسیار کوتاه بینانه و خنده دار است.

تا قبل از اینکه مسیحیت این فرضیه علمی را بپذیرد وجود انسان روی کره زمین را چیزی حدود شش هزار سال و یا کمی بیشتر مطرح کرده بود و اعتقاد داشت در این شش هزار سال همواره قوانین زمین از طرف خدا در هر دوره توسط پیامبرانش به انسانها داده میشد. معتقدان به باورهای آسمانی برای اثبات حرفهای خود از قصه های بسیار قدیمی که هیچ اساس تجربی ندارند استفاده می کردند همان قصه هایی که انسانها برای گذراندن اوقات فراغت درست کرده بودند و در روند تاریخ و از طریق انتقال سینه به سینه جزیی از باورهای انسانی شده است که انگار آن قصه ها در واقعیت رخ داده اند. حتی باورهای آسمانی برای قهرمان نشان دادن رهبران دینی خود از همان داستانها که در ملل مختلف مرسوم بود بهره برده اند چرا که این گونه قصه ها در گوش انسانهای مناطق مختلف آشنا بود آنها فرد دلخواه از باور خود را در جایگاه قهرمان داستانهای خیالی میگذاشتند و برای قهرمان نشان دادن وی به آن قصه ها جان میدادند و آن داستانها را واقعیت انگاری کرده و مقدس می شمردند.

مثل داستانهای غیرقابل باوری که خداباوران شیعی برای تبلیغ رهبران اولیه خود میکنند. در مورد علی و حسین و همه ی مردگان عرب که فقط حرص قدرت را میخوردند چنان سخن میگویند و در مورد آنها طوری بزرگ نمایی می کنند که آدمی با شنیدن آن داستانها فکر میکند که شاید آنها نه قدرت طلب بلکه از قهرمانان بشریت بوده اند که جان خود را در راه انسانیت فدا کرده اند هیچکدام از آن داستانها و سخنان منبع درستی ندارند. تحریف شده و کاملاً خیالی هستند.

مبلغان باورهای آسمانی حتی در حال حاضر نیز سعی دارند به آن داستانهای خیالی که زمانی مردمان در شب نشینی ها برای یکدیگر تعریف میکردند جان داده و قهرمانان آن قصه ها را به رهبران اولیه دینی خود در آن زمان ربط دهند.

اما بحث ما این نیست که بخواهیم حرف مذهب و باورهای دینی را بدون دلیل قانع کننده بپذیریم. پرسش این است که چند میلیون سال از وجود انسان روی کره زمین میگذرد؟ چرا فقط چند هزار سال است که انسان از تمدن خود روی کره زمین اثر و نشانی گذاشته و مدارکی دال بر اثبات آغاز تمدن انسانی فقط از آن دوران باقی مانده است؟

فاصله زمانی از وجود انسان روی زمین تا اولین نشانه ها از آغاز تمدن انسانی خیلی زیاد است. این فاصله به میلیونها سال میرسد. پرسش دیگری نیز در اینجا پیش میآید که چرا خدا این ساخته و پرداخته ی خود را برای مدت بسیار طولانی رها کرده بود تا اینکه فقط در چند هزار سال اخیر توانسته از خود ردی یا نشانی در تمدن بر جای بگذارد و تا قبل از آن ظاهراً همانند بقیه موجودات زنده روی زمین مشکلات فراوانی داشته است مثلاً مشکلاتی برای تهیه آب و غذا و حتی ارتباط کلامی چون انسانها تا میلیونها سال نمیتوانستند با هم حرف بزنند و مثل بقیه حیوانات برای ارتباط با یکدیگر از صدا استفاده میکردند و مشکل اساسی تر این بود که آنها طعمه حیوانات درنده میشدند و یا به علت حوادث طبیعی که اتفاق می افتاد جان خود را از دست میدادند و یا به علل مختلف دیگر ممکن بود که بمیرند و نابود شوند.

پس چرا آن زندگی دهنده ،انسان او را قرنهای زیادی به حال خود رها کرده بود که مثل حیوانات زندگی کند؟ مگر خدا نمیتوانست از روز اول که انسان را آفرید او را به سوی ایجاد تمدن و زندگی اجتماعی هدایت کند؟ وقتی انسان بعد از میلیونها سال بالاخره با سخت کوشی و درایت موفق میشود بنای اولیه تمدن خود را بگذارد مدتی بعد از متمدن شدن انسان و ساختن جامعه و اقتصادی محکم برای ادامه حیات خود، در آن زمان، خدای باورها پا به دنیای متمدنانه او میگذارد و خود را آفریننده ی بشر مینامد و از انسان میخواهد که همواره سپاسگزار خالق خود باشد و در طی شبانه روز چندین بار او را یاد کند و خود را به خاک بیندازد تا قدر نعماتی را که به او داده است بداند.

در غیر این صورت کسانی که سپاسگزار من نباشند و دستورات روزانه ای که من تعیین کرده ام و به واسطه پیامبران به انسان انتقال دادم انجام ندهند آنها را در آتش ابدی یعنی جایی به نام «جهنم» خواهم سوزاند! این داستان خیلی خنده دار و مسخره به نظر میرسد. خلاصه مطلب چرا خدا چند میلیون سال اصلاً به انسان توجه نداشته؟ برای آفریدگاری که میگویند به همه چیز دانا و تواناست چند میلیون سال طول میکشد تا اینکه بین تمام چیزهایی که خلق کرده و زندگی داده، فقط به انسان توجه کند و برای او قانون چگونه زیستن و همچنین عبادت پروردگار تدوین کند! خدای از خودراضی باورهای آسمانی فقط توسط کسانی که خودش آنها را انتخاب میکرد پیام میداد که آنها باید قدرت جامعه را به دست گیرند. به آنها عنوان پیامبری داده و بقیه میبایست برده و غلام حلقه به گوش فرمان او باشند تا اینکه هر وقت پیامبر لازم میدید آماده جنگ با کفار شوند. جنگ برای گسترش سیطره جغرافیایی پیامبر آن ،زمان با کشتن کفار و به دست آوردن منابع اقتصادی از قبیله هایی که به پیامبر باور نیاوردند و در یک کلام برای ترویج دین خدا!

خداباوران برای جنگیدن نیروی انسانی میخواستند چون جنگ و سربازگیری خرج داشت و اگر مالی در کار نبود کسی برای ایده پیامبر کاری نمیکرد آن هم کاری به بزرگی جنگیدن. به این موضوع باید توجه کرد که در دوازده سال اولیه در مکه محمد به مردم میگوید خدا مرا به عنوان پیامبر انتخاب کرده و شما مردم باید به حرفهای من که از طرف خدا میآورم گوش کنید و ایمان بیاورید. ولی محمد نتوانست در طول آن مدت بیش از چند ده تن را با خود و خدای خود همراه کند. اما سرانجام محمد پیامبر اسلام با مهاجرت به مدینه همراه همان چند ده تن که به او باور آورده بودند برای ادامه مسیر خود راهی یافت تا اینکه به واسطه به دست آوردن مال نفراتی دور خود جمع کن و آن افراد را آماده جنگهای بیشتر برای به دست آوردن ،قدرت مال و وضعیت اقتصادی بهتر به خدمت گیرد.

در آن جنگها افرادی که خود و مرامشان را «حق میدانستند جان آنان را که از نظرشان «باطل» بودند می گرفتند و اموال آنها را به غارت میبردند و زنده های آن قبایل را به عنوان برده اسیر کرده و در بازارهای برده فروشی میفروختند یا در خدمت امیال کثیف خود قرار میدادند. خدای آنها که آفریدگار زمین و آسمان بود باطل را هم خود آفریده بود نه کس دیگری و اسم این قتلها را جنگ حق با باطل گذاشته بود و پیامبران و پیروانش از قول او میگفتند آن کشت و کشتارها برای گسترش عدالت خدا انجام میشود آن هم نه کسانی که او را قبول داشتند یا نداشتند بلکه کسانی که فقط به پیامبر او شک می کردند. باید خاطر نشان کرد که همین معتقدان به باورهای آسمانی میگویند خدا را میتوانی از روی شک پیدا کنی ولی اگر به پیامبر او شک کنی و ایمان نیاوری تو کافر هستی و سزای کافران مرگ است

دانلود کتاب چرا باور
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب چرا باور
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها