رمان یکاگیر
رمان یکاگیر رمان یکاگیر

رمان یکاگیر

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان یکاگیر
نویسنده
فاطمه محمودی
ژانر
عاشقانه، معمایی
ملیت
ایرانی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
1548 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان یکاگیر' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

رمان یکاگیر اثر فاطمه محمودی دانلود رایگان PDF رمان با لینک مستقیم

دانلود رمان یکاگیر از نویسنده فاطمه محمودی بدون سانسور

خلاصه داستان رمان یکاگیر
ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یک اتفاق مرموز از یک دختر خانواده‌دوست و برون‌گرا، تبدیل به دختر درون‌گرایی که روابطی باز با مردان دارد، می‌شود! این بین، بیمار تصادفی در بیمارستان توجه‌اش را جلب می‌کند، طوری که وقتی او را چند روز بعد کنار خیابان می‌بیند، سوارش می‌کند و استارت آشنایی‌اش با هاتف زده می‌شود...

قسمتی از محتوای فایل رمان یکاگیر

صدایی از بیرون می‌آید. هوشیارتر و آگاه‌تر از همیشه است. حداقل لازم نیست دو ساعت فکر کند تا به یاد بیاورد کسی که در آشپزخانه محدود قابلمه‌هایش را به هم می‌کوبد همان مردی است که دیشب مانند یک برادر کنارش مانده بود. دیروز روز عجیبی بود. رفته بود نوشیدنی‌ها را تحویل بگیرد و در ماشین یکی از آنها را سر کشیده بود. گیجی و مهمانی و مرور خاطرات عجیب برای تن نحیفش سنگین است. کم آورد و برای اولین بار کسی کم آوردنش را به چشم دید. احساس سستی می‌کند و بعید می‌داند به این راحتی‌ها بتواند از تخت دل بکند. پاهایش عور است و با ساتن روی لحافش که برخورد می‌کند حس مور مور شدگی به او می‌دهد. صدای حرف زدن هاتف از بیرون می‌آید و باعث می‌شود که گوش‌های ارمغان تیز شوند.

گفته بود به زرصفت ارتباطی دارد و باید این را توضیح دهد. نمی‌تواند کسی را که به آن مردک مربوط است در خانه‌اش نگه دارد. حتی اگر مرگ در کمین هاتف باشد. گویی که با تلفن حرف می‌زند و چیز زیادی عاید ارمغان نمی‌شود. از روی تخت به سختی بلند می‌شود و دستش را به کمد می‌گیرد تا با سر در زمین نرود. مقابل چشم‌هایش سیاه شده‌اند و فقط رگه‌های سفید رنگی را می‌بیند. مغزش فریاد می‌کشد که باید لباسش را عوض کند ولی ارمغان همین که کمی حالش خوب می‌شود با همان تیشرت کوتاه قدم برمی‌دارد و از اتاق بیرون می‌رود. گوش‌هایش سوت می‌کشند و حال خوشی ندارد. اگر نخی سیگار بکشد حالش بهتر می‌شود و امیدوار است که هاتف این بار موی دماغ نشود. به گوشه دیوار تکیه می‌دهد و به مردی که پشت به او، مقابل گاز ایستاده خیره می‌شود. به یاد نمی‌آورد آخرین بار به جز مادرش چه کسی در این آشپزخانه آشپزی کرده است...

باکس دانلود

دسترسی به دانلود فقط برای خریداران امکان پذیر است

خرید تکی و دانلود 35,000 تومان

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها