رمان رج آخر مریم حیدریان

عنوانرمان رج آخر
نویسندهمریم حیدریان
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه849
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک
رمان رج آخر
رمان رج آخر
رمان رج آخر

دانلود رمان رج آخر از مریم حیدریان (هرانوش) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

ما را دنبال کنید با تنها نوه خاندان رهایی، کبوتر بعد از جشن 18 سالگی اش مجبور به گرفتن تصمیم سختی شده و مابین دوراهی قصاص و بخشش قاتل پدرش گیر کرده است، عرفان که فرزند قاتل می باشد با نقشه و نیرنگ به کبوتر نزدیک می شود …

خلاصه رمان رج آخر

حينی که دستهايش را عمود به بدنش باز کرده بود و نگاهش را به خطوط لوزی شکل زير پايش ميخکوب کرده بود روی کاشیهای فيروزه ای اطراف جوی وسط عمارت قدم برمیداشت … با هر تکانی که به خاطر عدم تعادلش میخورد رشاد از دور تيکی به زير چشمش می افتاد اما دلش نمی آمد در مقابل شوق درونی اش مقاومتی نشان دهد … دوستای من هر جوری باشه خودشون رو میرسونن

سنگ هم از آسمون بباره اونا ميان … تازه برف بياد آخر شب میريم برف بازی … رشاد برامون آدم برفی درست میکنی؟ اخم غليظی روی پيشانی اش خط انداخت و سری به اطراف تکان داد … حينی که پرتقال ها را روی درخت چک میکرد … به خدا شما دخترا يه چيزیتون میشه … مگه مجبورين حالا تو اين هوا تولد بازی راه بندازين؟ از لبه ی جوی پايين پريد و حينی که به سمت رشاد قدم برمیداشت دستهايش را سمت دهانش برد و های عميقی روی انگشتانش نشاند

خيلی هم خوبه! … حالا مردا که تا آخر شب نيستن … نکنه دلت میسوزه راهت نمیديم؟! نگاه خشمگينش را رو به کبوتر گرداند و تای ابرويی بالا داد … زياد شلوغ پلوغ نکنين … زشته … بزن و برقص ممنون … دست به کمر مقابل رشادی که قامتش بيش از دو برابر کبوتر بود قد علم کرد و چانه بالا کشيد … چشمان از غضب باريک شده اش را به سمتش دوخت و سری به غمزه تکان داد … لب برچيد و به تمسخر دهان کج کرد …

رمان رج آخر
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان رج آخر مریم حیدریان
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها