رمان غنچههای زخمی
عنوان | رمان غنچههای زخمی |
نویسنده | آزاده رمضانی |
ژانر | عاشقانه، رازآلود |
تعداد صفحه | 338 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان غنچههای زخمی اثر آزاده رمضانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مهربانی را بگذار در کنار غرور، شیطنت را بیفزا و چاشنیِ مأموریتی ناشناخته کن. چهار دختر، از جنسِ آتش و بازی، که جهان را وارونه میخواهند. اگر این بلاهای زمینی، راهیِ مأموریت شوند، چه بر سرشان خواهد آمد؟ آیا همه چیز را به هم میریزند؟ یا شاید…! اتفاقاتی رقم بخورد، دور از انتظار، شگفتانگیز، رازآلود، اما چه اتفاقاتی…؟
خلاصه رمان غنچههای زخمی
“باران” دلم برای مامان و بابام تنگ شده سرهنگ کمالی سفارش کرد که نباید به خانوادهها زنگ بزنید چون ممکن هست خطتون و ردیابی کنن. وقتی امیر پسر رئیس باند خلافکارا اومد به فاطمه نگاه کرد تو چشماش پروژکتور روشن شد یعنی من میخواستم برم با آسفالت یکیش کنم. از بس هیز… من خیلی به خواهرام وابستهام. فقط دوست دارم زودتر از شر این ماموریت خلاص شیم. تصمیم گرفتم یه دوری تو عمارت بزنم مدیونین فکر کنین فوضولم ولی عجب عمارتی داره کوفتش بشه البته از بالا کشیدن حق مردم این پولو داره. کلی مجسمههای قیمتی داره . یه چیزی برام عجیبه، چرا در یکی از اتاقها قفله؟ کسی حق ورود بهش رو نداره؟ باید سر در بیارم. “ارميا” بالاخره روز ماموریت
فرا رسید قرار شد به عنوان خلافکار بریم… مجبور شدیم اسمامونم عوض کنیم. من به عنوان کسی که به شرکت بزرگی داره کارهای خلاف انجام میده وارد ماموریت بشم رادوین و آرادم که برادر من تو ماموریت هستند و دست راست و چپم هستند. قرار شد سه تامون تو این ماموریت به حدی جدی باشیم که شک نکنن. رفتم رو شونه رادوین زدم. -چطوری داداش کشتیات غرق شد. رادوین: دارم به ماموریت فکر میکنم آخه من چطور باید نظر این دختر جلف رو جلب کنم. -داداش غمت نباشه به زودی این ماموریت تموم میشه. رادوین: خداکنه. آراد از در تو اومد با صدایی که غم موج میزد گفت: بچهها. -باز رفتی از دور ببینیش. غمگین سرشو تکون داد. رادوین: برادر من آرادجان ولش کن
اون لیاقت تو رو نداشت. آراد: رادوین فکر کردی به همین راحتی اون به من خیانت کرد؛ با دشمنم یکی شد. از نفرت تو صداش من و رادوین کپ کردیم البته حقم داره ما سه تا ضربه عشق خوردیم. -الکی ادعای عاشقی میکنن بعد بهت خیانت میشه… رادوین: ماهم ضربه خوردیم همه دخترا همینن، تا میبینن طرف پولدار هست میگن عاشقتیم بعد به راحتی بهت پشت میکنن… “شخص مجهول” دهمین قتل و انجام دادم این یارو سگ جون بود به سختی مرد. تا تیر به قلبش زدم قهقههام کل فضای قبرستان و گرفته بود. نفر بعدی دختر بچه رئیس شرکت راد هست. باید از نزدیک جسد دخترشو ببینه. یه دفعه دستی رو شونم حس کردم. تا برگشتم قیافه سام بوزینه رو دیدم …
- انتشار : 28/01/1404
- به روز رسانی : 28/01/1404