کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد
عنوان | کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد |
نویسنده | نورمن دویچ |
ژانر | علمی |
تعداد صفحه | 318 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد نوشته نویسنده نورمن دویچ pdf بدون سانسور
عنوان اثر: مغزی که خود را تغییر می دهد
پدید آورنده: نورمن دویچ
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: مرداد 1404
شمارگان صفحات : 318
معرفی کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد
این کتاب، داستان واقعی زندگی افرادی است که توانستهاند با کمک معجزهی پلاستیسیتی، بیماریهای فلجکنندهای مانند «سکتههای مغزی» را با سیمپیچی دوبارهی ذهن خود، مداوا کنند. خاصیت پلاستیک مغز، پیامآور انقلابی عظیم در حوزهی علم پزشکی و حتی روانشناسی ذهنی است؛ اینکه وقتی قسمتی از مغز میمیرد و باعث ایجاد اختلالهای گونان در بدن میشود، قابلیت اینرا دارد که با تمرینهای پیاپی، بهکمک سلولها و نورونهای همسایه، خود را بازسازی نموده؛ و یا نورونهای همسایه، قسمتی از مسئولیتهای همسایههای درگذشته را پذیرفته و کمک کنند تا اعضای مختلشده، کارایی خود را بهدست آورند.
خلاصه کتاب مغزی که خود را تغییر می دهد
این امواج توسط این بخش پردازش شده و سپس دستورھای لازم به ماھیچه ھای ما فرستاده میشود تا خود را با وضعیت جدید تطبیق دھند. یک دستگاه دھلیزی سالم ارتباطی محکم با سیستم بینایی دارد. ھنگامی که به دنبال یک اتوبوس میدوید، ھمانطور که جلو میروید و سرتان در حین حرکت به سمت جلو، بالا و پایین میپرد، شما این توانایی را دارید که آن اتوبوس در حال حرکت را در مرکز دیدتان نگاه دارید. علت این امر آن است که دستگاه دھلیزی پیغام ھایی را به مغز شما فرستاده و توسط آنھا سرعت و جھت دویدن شما را اطلاع میدھد. این علامتھا به مغز اجازه میدھد که تخم چشم شما را بچرخاند و موقعیت آنھا را طوری تنظیم کند که به سمت ھدفتان یعنی اتوبوس متمرکز شود.
من ھمراه چریل و پل باخی ریتا یکی از پیشگامان بزرگ در تفھیم پلاستیسیتی مغز و تیم وی دریکی از آزمایشگاهھای وی حضور دارم. چریل به آزمایشھای به وضعیت خود اشراف دارد. یوری امروز امیدوار است و در عین صبوری، کاملاً دانیلوف، زیستفیزیکدان گروه، محاسبات مربوط به دادهھایی را انجام میدھد که گروه دربارهی دستگاه دھلیزی چریل جمعآوری میکنند. او روسی است، فوقالعاده باھوش و دارای لھجهای غلیظ. وی میگوید: «چریل بیماری است که ۹۵ تا ۱۰۰ درصد دستگاه دھلیزی خود را از دست داده». با در نظر گرفتن ھر نوع استاندارد عرفی، مورد چریل موردی مأیوسکننده است. دیدگاه سنتی میگوید که مغز از بخش ھای خاص پردازشکننده تشکیل شده است؛ سختافزاری ژنتیکی برای انجام وظایفی خاص، بخشھایی که تکامل ھریک بهتن ھایی میلیون ھا سال طول کشیده است. بخش ھایی که اگر ھر یک از آنھا زمانی آسیب ببیند جایگزینی ندارد. حالا که دستگاه دھلیزی چریل آسیب دیده، او به ھمان اندازه شانس دارد که بتواند دوباره تعادل خود را بهدست آورد که کسی که شبکیهی چشمش آسیب دیده امکان دارد دوباره ببیند.
اما امروزه ھمه ی این نظریات در فرایند به چالش کشیده شدن ھستند. او یک کلاه مخصوص را بر سر میگذارد که از تعدادی سوراخ در کناره و اسباب خاصی در داخل تشکیل شده که به آن شتاب سنج میگویند و ھمچنین یک نوار پلاستیکی باریک را بر روی زبانش میگذارد که تعدادی الکترود کوچک بر روی آن نصب شده است. شتاب سنج داخل کلاه، سیگنال ھایی را به این نوار پلاستیکی میفرستد. ھر دوی اینھا به کامپیوتری در ھمان نزدیکی متصلاند. چریل به سر و وضع خود با آن کلاه میخندد و میگوید: «میخندم، چون اگر نخندم گریهام میگیرد». این ماشین یکی از مدل ھای اولیه و در ظاھر عجیب و غریب آزمایشگاه باخی ریتا است. این ماشین به جانشینی برای دستگاه دھلیزی چریل تبدیل شده و سیگنالھای تعادل را از روی زبان او به مغزش میفرستد. شاید این کلاه بتواند کابوس چریل را از بین ببرد. در سال ۱۹۹۷ پس از انجام یک جراحی معمولی زنانه، چریل که در آن موقع ۳۹ ساله بود دچار عفونت بعد از عمل شد و به ھمین دلیل به وی آنتیبیوتیک جنتامایسین داده شد. از عوارض استفاده ی بیشازاندازهی جنتامایسین، عفونت گوش داخلی است که میتواند باعث کمشنوایی (که چریل نداشت)، صدای زنگ در گوش (که داشت) و انھدام سیستم تعادل بدن شود. به دلیل ارزان و مؤثر بودن جنتامایسن، این دارو ھنوز برای یک دورهی کوتاه مدت. چریل میگوید برای بیماران تجویز میشود؛ اما صرفاً که در آن موقع بیش از این دوره ی محدود به وی جنتامایسن داده شد؛ و بهاینترتیب او در گروه معدود صدمه دیدگان از جنتامایسن قرار گرفت؛ گروھی که نام خود را ُوبلرز (لرزشیھا) گذاشته اند.
او یکروز ناگھان متوجه شد که نمیتواند بایستد و اینکه اگر سرش را بچرخاند کل اتاق شروع به چرخیدن میکند؛ به صورتی که نمیفھمید که آیا این سر اوست که باعث این چرخش میشود یا دیوارھا. بالاخره توانست روی پای خود بایستد و با گرفتن دیوار خود را به تلفن رسانده و با پزشکش تماس بگیرد. وقتی به بیمارستان رسید پزشکان او را تحت آزمایشھای مختلفی قرار دادند تا ببینند که آیا دستگاه دھلیز او کار میکند یا نه. آنھا آب گرم و افشانهی آب یخ را داخل گوشش ریختند و او را روی میز شیبداری خواباندند. ھنگامیکه از او خواستند با چشمان بسته از جای خود بلند شود او نتوانست و بر زمین افتاد. یکی از پزشکان به او گفت: «بدن شما وظیفهی حفظ تعادل خود را انجام نمیدھد». آزمایشھا نشان میداد که فقط دو درصد از حفظ تعادل برایش باقی این یکی از عوارض جنبی استفاده از مانده بود. چریل میگوید: «ظاھرا واقعا بیمبالات بود». در این لحظه جنتامایسین بود و پزشک من یک پزشک
چریل احساساتی شده و میگوید: «چرا ھیچکس به من در اینباره چیزی نگفت؟ آن دکتر بهمن گفت که این عارضهای ھمیشگی است. من در آن موقع تنھا بودم. مادرم مرا به بیمارستان آورده و بعد رفته بود تا ماشین بگیرد و بیرون بیمارستان منتظر من بماند. مادرم با من تماس گرفت و از من پرسید که آیا بھترم؟ و من در جواب گفتم، این بیماری ھمیشگی است و من ھیچوقت خوب نمیشوم»
ارتباط بین دستگاه دھلیزی و سیستم بینایی چریل آسیب دیده؛ به ھمین دلیل چشمان او نمیتوانند ھدف ھای متحرک را به راحتی دنبال کنند. او میگوید: «ھر چه که من میبینم بالا و پایین میپرد، درست مثل یک فیلم ویدئو که توسط یک فیلمبردار آماتور فیلمبرداری شده. ھر چیزی که من به آن نگاه میکنم مثل این است که از ژله ساخته شده و با ھر قدمی که برمیدارم میلرزد».
- انتشار : 22/05/1404
- به روز رسانی : 22/05/1404