کتاب اگر خورشید بمیرد
عنوان | کتاب اگر خورشید بمیرد |
نویسنده | اوریانا فالاچی |
ژانر | خود زندگینامه |
تعداد صفحه | 543 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب اگر خورشید بمیرد اثر اوریانا فالاچی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دفترچه خاطرات یک سال زندگی در جهان و زمانی دیگر است: زمان بیماران تکنولوژی، زمان پیشرفت، امید و مرزهای جدید جهان و زمانی که ما حتی قادر به تصورش نیز نیستیم، ما که مبتلا به ترس و شکست و سکون هستیم. این کتاب، همزمان نوعی عدم تفاهم و در عین حال عشق نویسنده و پدرش است؛ یکی با اعتماد به آینده مینگرد و میخواهد به سوی ستارهها پرواز کند و دیگری ترجیح میدهد ریشهاش را در سنتها و طبیعتی که میشناسد، نگه دارد و آلوده کارهای خطرناک و بیهوده نشود. کودک به ستارهها و سیارهها باور دارد و پدر اعتقادی راسخ به زمین دارد و هر انکار قاطع او، دردی جانکاه است …
خلاصه کتاب اگر خورشید بمیرد
وقتی در را به رویم بستند سراپا میلرزیدم. حس میکردم در دامی گرفتار شدهام مثل مواقعی که در انتظار مرگ، روی تخت عمل اتاق جراحی در زیر چهره های ماسک بسته چندنفر، خوابیدهایم. یک نفر سوزنی را به بازویمان فرو میکند مارا بیهوش میکنند، ممکن است دیگر هرگز به هوش نیاییم، و بالای سرمان چراغی نور سرد و سفید و کور کنندهای را روی ما پخش میکند. در اینجا هم نور یخ و سفید و کور کنندهای وجود داشت ولی سعی من در اینکه به خود بقبولانم که روی زمین هستم بیفایده بود، در محلی که کپسول آپولو در آن قرار دارد. در شهری به نام داونی در ایالت كاليفرنيا موشک در زیر من قرار داشت و کپسول در بالای آن پیچ شده بود.
پدر حرفهایم را میفهمی؟ شمارش بالعكس شروع میشد شمارهها بیرحمانه پایین میرفتند. وقتی به صفر میرسید آتشی روشن میشد و موشك و كپسول دیوانه وار میلرزید و بعد فشاری کشنده مرا به آسمان پرتاب میکرد، بالا میرفتم، صعود میکردم، ورقهای از سرب نفسم را بند میآورد و بدنم را درخود میفشرد و کره زمین دورتر و دورتر میشد. در خلایی بدون بالا و پایین بدون روز و شب بدون سر و صدا و بدون سکوت، بدون آغاز و پایان قرار میگرفتم، بالا میرفتم، بالا میرفتم، به سوی سیاره دور دستی که نه هوا دارد نه آب نه رنگ سبز دارد نه رنگ آبی بدون حیوانات و نباتات. بدون هیچگونه نشانهای از آنچه برای ما زندگی به حساب میآید.
سه روز وسه شب طولانی که نه روز بود و نه شب در يك «هیچ» جابجا میشدم، تا اینکه زمین تبدیل به ماه و ماه زمین میشد نزدیکتر و نزدیکتر و نزدیکتر، بطوری که میتوانستم جدارش را ببینم دشتهای صاف و گودالها، کوهها با قلل تیز و هیچکس وجود نداشت تا به من كمك كند، نه يک بشر، نه يک هيولا، هیچکس. فریاد کشیدم: شما را بخاطر خدا! این در را باز کنید، باز کنید! خنده کنان در را برویم گشودند و خارج شدم. در محلی که کپسول آپولو در آن قرار دارد، در شهری بنام داونی در ایالت کالیفرنیا. کپسول آپولی یعنی سفینهای که سه نفر فضانورد را به ماه خواهد برد. در اینجا ساخته میشود. در این سرباز خانه متروک …
- انتشار : 23/07/1401
- به روز رسانی : 20/09/1403