کتاب این کتاب برایت ضرر دارد
عنوان | کتاب این کتاب برایت ضرر دارد (جلد سوم مجموعه راز) |
نویسنده | سودانیموس بوش |
ژانر | داستان کودک و نوجوان |
تعداد صفحه | 275 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب این کتاب برایت ضرر دارد (جلد سوم مجموعه راز) اثر سودانیموس بوش به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کاس و مکس-ارنست، دو دوست کنجکاو و عاشق ماجراجویی، سومین ماجرای جذاب خود را آغاز میکنند. آنها به همراه دوستی جدید به نام «یو یوجی» که در ماجراجویی قبلی با او آشنا شدند، به دنبال یافتن ابزاری جادویی هستند که میتواند ساده ترین مواد، مانند آب، را به چیزی خوشمزه، مثل شکلات، تبدیل کند. آنها اطلاعات زیادی از خطرهای پیش رو ندارند اما میدانند که دشمنشان خورشید نیمه شب، نیز به دنبال همین شیء جادویی است در همین حال، کاس و مادرش در یک کلاس آشپزی ثبت نام میکنند. یک آشپز نابینای معروف در این کلاس به آن ها آموزش میدهد: سینیور هوگو، کسی که رازهای مختص به خودش را در سینه دارد …
خلاصه کتاب این کتاب برایت ضرر دارد
اینجا باید از نوشتن دست بکشم و کاری را بکنم که از آن متنفرم: عذرخواهی. قدر این کلمات را بدان چون شک دارم دوباره آنها را از من بشنوی: معذرت میخواهم. آن ترسویی که تبانی کرد و آن شکلاتها را برای من فرستاد تو نبودی. تو آن رذل بددهنی نبودی که بی اجازه کاغذهای من را گشته بود. حالا دیگر این را میدانم. آخر میدانی بعداز جست و جوی طاقت فرسای دفترم یک دستکش پیدا کردم. یک دستکش سفید. لای لولای صندوقی گیر کرده بود که کنار میز کارم میگذارم. حتماً مزاحم واقعی آن را جا گذاشته. طبیعتاً فهمیدن اینکه خورشید نیمه شب من
را پیدا کرده نگران کننده است، با این حال به طرز عجیبی نگرانیام برطرف شده. وقتی شروع کردم به تعریف کردن این داستانها معلوم بود که سعی میکنند پیدایم کنند و حالا این اتفاق افتاده. حالا گوش به زنگم؛ یا در واقع چشم به دستکش. فقط نمیفهمم چرا به کتابم کاری نداشتند، از آن مهمتر اینکه چرا به من کاری نداشتند؟ یعنی دارند به من آسان میگیرند؟ منتظرند زمان مناسبش برسد تا دوباره وارد عمل شوند؟ چه نقشهی عجیبی در سر دارند؟ حالا که صحبت از نقشههای عجیب شد، بهتر است من هم به نقشه
عجیب خودم ادامه بدهم. حالا دیگر مشخص شد که وقت طلاست بگذار ببینم کجا بودیم؟ فکر میکنم متأسفانه مواجههی نزدیکم با خورشید نیمه شب کمی ذهنم را مشوش کرده است. آها یادم آمد. رستوران هوگو. اتفاق بعدی همین است. ولی الان به چیز وحشتناکی پی بردم، تو از نظر زمانی با داستان هماهنگ نیستی. تو برخلاف کاس میدانی سینیور هوگو کیست، مگر نه؟ اگر هنوز حدس نزدهای یک لحظه بهت وقت میدهم تا بفهمی این هم یک راهنمایی توی ذهنت برگرد سراغ فصل پانزدهم یعنی همان فصلی که اول کتاب اجازه دادم بخوانی… درست است …
- انتشار : 18/03/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403