کتاب خدای جنگ
عنوان | کتاب خدای جنگ |
نویسنده | متیو وودرینگ استوور، رابرت ئی. واردمان |
ژانر | ماجرایی، فانتزی، ادبیات داستانی، ادبیات معاصر، داستان نوجوانان |
تعداد صفحه | 349 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب خدای جنگ اثر متیو وودرینگ استوور، رابرت ئی. واردمان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
چه کسی تاب مقاومت در برابر شمشیر کریتوس بزرگ را دارد؟ اگر شیفتهی دنیای خیالیِ جنگ آوران و خدایان یونانی هستید، اگر قصد سفر در آتن اسطوره ای را دارید، کتاب خدای جنگ اثر متیو وودرینگ استوور و رابرت ئی. واردمان را از دست ندهید …
خلاصه کتاب خدای جنگ
کریتوس کلیدی را که برای به دست آوردنش تلاش بسیاری کرده بود، در قفل چرخاند و مهر اسرار آمیز روی در بخار شد. جیغی روح خراش از کابین ناخدا آمد. در را با لگد باز کرد تا ببیند چه چیزی در آن بوده که چنان محافظت شدیدی از آن میشد. آنچه دید به شدت غافلگیرش کرد. سه دختر را دید. برای لحظهای در جایش میخکوب شد و ناتوانی در درک آن که چه شده است فلجش کرد. این مردههای متحرک چگونه وارد این جا شده بودند؟ از دری که قفل بود؟ تنها جوابی که به نظرش منطقی میآمد این بود که خودش موجب این امر شده است. او با باز کردن در چیزی بیشتر از طلسم آن را آزاد کرده بود. انگار علاوه بر باز کردن در آن تعداد
مردهای را نیز که در این اتاق با جادو اسیر شده بودند، آزاد کرده بود. ناخدا حتماً میدانست چگونه جلوی آزاد شدنشان را بگیرد. کریتوس با این کار، ناخواسته اشتباه بزرگی کرده و آن زنان را در مخاطره انداخته بود. اما در یک آن سر در گمیاش پایان یافت چنین اتفاقات دور از انتظاری مناسب اوقات بیکاری بود اکنون او هنوز در میان مبارزه بود چرا که دو تن از آن مردگان متحرک به سویش حمله ور شدند و شمشیرهای قلاب مانندشان را به سمتش میچرخاندند کریتوس دستانش را به پشتش برد و به محض بیرون کشیدن آنها از غلافشان آن دو موجود را از فرق به دو نیم کرد داخل اتاق حرکت کرد و با ضربت بعدی پاهای مردهای
را که در حال خفه کردن یکی از آن دختران برده بود، قطع کرد. آن موجود افتاد و دختر را با خود به کف زمین کشید و طوری به خفه کردنش ادامه داد که گویی کریتوس پاهایش را قطع نکرده است. کریتوس این بار دستهای آن مخلوق را قطع و جمجمهاش را خرد کرد. اما دستهای قطع شده سفت تر به فشار دادن گلوی دختر ادامه دادند، به گونهای که نفسش بالا نمیآمد. کریتوس از کلافگی دندان قروچهای کرد و خم شد تا چنگالهای گره خورده را جدا کند، اما سر دختر به زاویهی بدی کج شد و گردنش همچون شاخه نحیف درختی شکست. مردهی متحرک دیگری زنی را در هوا و تقلا کنان بین خود و کریتوس همانند سپری نگه داشته بود …
- انتشار : 24/07/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403