کتاب پیمان روح

عنوانکتاب پیمان روح
نویسندهریچل مید
ژانرفانتزی، عاشقانه، ادبیات داستانی، ادبیات نوجوانان
تعداد صفحه319
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب پیمان روح (جلد پنجم آکادمی خون‌آشام) اثر ریچل مید به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

بعد از یک سفر طولانی و ناامیدکننده به محل تولد دیمیتری در سیبری، رز هاتاوی بالاخره به سنت ولادیمیر و نزد بهترین دوستش لیسا برگشت. تا فارغ التحصیلی چیزی نمانده و آن ها منتظر زندگی واقعی پشت دروازه های آهنین آکادمی هستند. اما قلب رز هنوز در پیش دیمیتری است که می‌داند جایی آن بیرون است …

خلاصه کتاب پیمان روح

به این نتیجه رسیدم که بهتراست آدریان را در جریان صحبتم با مادرش نگذارم. هنگامی که به خانه‌‌ی ویژه مهمان بر می‌گشتیم، نیازی به علم غیب نداشتم تا آشفته حالی‌اش را حس کنم. پدرش اذیتش کرده بود اما دیدن رضایت مادرش باعث شادی‌اش بود. نمی‌خواستم خوشحالی‌اش را خراب کنم و به او بگویم که مادرش تنها به این خاطر با رابطه‌مان موافق بود که فکر می‌کرد رابطه‌ای کوتاه مدت و نوعی سرگرمی است. وقتی به اتاقم رسیدیم، پرسید: پس با لیزا میری؟ -آره، ببخشید می‌دونی_کارای دخترونه. و منظورم از کارهای دخترانه دزدکی وارد جایی شدن بود. آدریان کمی ناامید به نظر می‌آمد اما می‌دانستم به دوستی‌ام با لیزا حسودی نمی‌کند.

او لبخندی کوچک به من زد. گفتم: بعداً می‌بینمت. او به سمت اتاق خودش رفت. من بی‌درنگ به دنبال لیزا که در اتاق خودش بود، رفتم. او با دقت تمام به قاشقی از نقره خیره شده بود و از طریق باندمان می‌توانستم هدفش را دریابم او سعی داشت به آن وسوسه روح را القا کند تا هر کس که آن را به دست گرفت خوش حال شود. نمی‌دانستم که آن را برای خودش در نظر گرفته بود یا بدون هدف آزمایش می‌کرد. و ذهنش را جست و جو نکردم که بفهمم. با خنده پرسیدم: قاشق آخه؟ او شانه بالا انداخت و قاشق را پایین گذاشت. -هی کنترل نقره اونقدرا هم آسون نیست. باید رو هر چی می‌تونم کار کنم. -خب واسه مهمونی‌های شام ایده اله.

او لبخندی زد و پاهایش را روی میز آبنوسی که در وسط هال کوچک سوییتش بود گذاشت ناخوداگاهانه هر دفعه که آن را می‌دیدم یاد وسیله‌ی براق مشکی که در سوییت زندان مانند خودم در روسیه بود می‌افتادم.. من با دیمیتری توسط چوب تیزی که از پایه‌ی صندلی‌ای همانند همین میز ساخته شده بود جنگیدم. -یادم انداختی… مهمونی شام چطور بود؟ اعتراف کردم: اونقدرا که انتظارش رو داشتم بد نبود، البته هیچوقت نفهمیده بودم پدر آدیان چه عوضی‌ایه ولی مامانش خیلی باحال بود با دوست شدنمون مشکلی نداشت. -آره، قبلاً دیدمش آدم خوبیه… ولی هیچوقت فکر نمی‌کردم اونقدر خوب باشه که با رابطه‌ای ننگ آور موافق باشه …

دانلود کتاب پیمان روح
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب پیمان روح
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها