کتاب سرای نمک و اندوه

عنوانکتاب سرای نمک و اندوه (جلد اول مجموعه خواهران نمک)
نویسندهارین ای. کریج
ژانرفانتزی، علمی، تخیلی
تعداد صفحه416
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب سرای نمک و اندوه (جلد اول مجموعه خواهران نمک) اثر ارین ای. کریج به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

در عمارتی واقع در کنار دریا، دوازده خواهر، نفرین شده‌اند آنالی در هایمور، عمارتی هم‌جوار دریا، در کنار خواهران، پدر و نامادری خود زندگی می‌کند. روزی دختران دوازده تن بودند؛ اما حالا که چهار دختر، پیش از موعد از زندگی رخت بسته‌اند، انزوا و سکوت سالن‌های بزرگ‌ عمارت را انباشته است هر مرگ غم‌انگیز‌تر و محزون کننده‌تر از مرگ پیش بوده است، یکی به دست طاعون، یکی به خاطر سقوط از ارتفاع، دیگری به دلیل غرق شدن و آن یکی افتادن از پرتگاه. حالا در روستاهای اطراف پچ‌پچی مبنی بر نفرین شدن این خانواده به دست خدایان پیچیده است آنالی که پس از چند رویای شبح‌آلود حالا آشفته شده ‌است، کم کم شک می‌برد که شاید این مرگ‌ها تصادفی نباشند …

خلاصه کتاب سرای نمک و اندوه

خود را از پله ها بالاکشیده و از بعدازظهری طولانی که در آستریا گذرانده بودیم. بعد از نهار می‌خواستم به سرعت به خانه برگشته و از پدر بپرسم که تاکنون ادگار نزدش رفته بود تا در مورد علاقه اش به پولیلی با او صحبت کند یا نه؛ اما مورلا برنامه‌ی دیگری داشت. او ما را از این مغازه به آن مغازه کشید و تمامی انجاس را مانند زاغی به دنبال گنج زیرو رو کرد. تصمیم داشتم قبل از اینکه به دنبال پدر بگردم خریدهایم را به اتاق خوابم ببرم؛ اما وقتی در راهرو پیش میرفتم متوجه بخاری شدم که از حمام بیرون می‌‌آمد هوا اسطو خودوس و پیچ امین الدوله می‌داد. بویی چنان

خاص بود که همانجا ایستاده و خاطرات الیزابت ذهنم را پر کرد. او از صابون خاصی استفاده می‌کرد که مخصوص به او و در آستریا ساخته میشد. از روزی که جسد او را پیدا کرده بودیم دیگر بوی این صابون به مشامم نخورده بود. احتمالاً یکی از خواهران کوچکم بطری را پیدا کرده و تصمیم گرفته بود از آن استفاده کند. و همان طور که فکر می‌کردم ردپاهایی خیس در راهرو ادامه یافته، به اتاق هایشان می‌رسید و فرش را لک کرده بود. آهی کشیدم و ردپاها را دنبال کردم. از جلوی در اتاق آنرومرسی گذشته و مقابل در اتاق وريتي تمام می‌شدند. وریتی روی زمین دراز کشیده،

دفتر نقاشی در مقابلش و مداد شمعی هایش دور و برش پخش بود. -شانس آوردی که من مجت رو گرفتم نه بابا. وریتی نشست و مداد شمعی ابی رنگش را زمین انداخت. -منظورت چیه؟ -خودت رو خوب خشک نکردی و راهرو رو خیس کردی. می‌دونی که بابا چقدر اون فرش رو دوست داره. آن فرش را پدرو مادرم در ماه عسلشان هنگام دیدار از یک بازار خریده بودند بابا لحظه‌ای رو برگردانده و فروشنده با اجناس دستبافش به سمت مادر هجوم برده و شروع به تعریف کرده بود. مادر فقط تصمیم داشت قالیچه ای کوچک برای اتاق نشیمنش بگیرد اما اندازه گیری‌هایش آن قدر بد بود …

دانلود کتاب سرای نمک و اندوه
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب سرای نمک و اندوه
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها