کتاب تالار خزندگان

عنوانکتاب تالار خزندگان (جلد دوم مجموعه‌ی ماجراهای بچه‌های بدشانس)
نویسندهلمونی اسنیکت
ژانرماجرایی، معمایی، فانتزی، ادبیات داستانی، ادبیات کودک و نوجوان
تعداد صفحه81
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب تالار خزندگان (جلد دوم مجموعه‌ی ماجراهای بچه‌های بدشانس) اثر لمونی اسنیکت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

در آغاز داستان این کتاب، بودلرهای یتیم پیش دایی سربه هوایشان و خزنده های دوست داشتنی اش مدتی به خوبی و خوشی زندگی می کنند، اما شما نباید گول این آغاز خوش را بخورید. اگر کوچک ترین شناختی از این سه بچه‌ی بدشانس داشته باشید، حتما می‌دانید که خوشی های آن‌ها هم آخر کار به بدبختی و مصیبت کشیده می‌شود. در واقع، در صفحات این کتاب، بودلرها با بویی وحشتناک، یک افعی مرگبار، چاقویی دراز و یک چراغ مطالعه ی برنجی سنگین مواجه می شوند، با یک ماشین تصادف می‌کنند، و با کسی که آرزو داشتند دیگر تا آخر عمر چشم شان به او نیفتد روبه رو می‌شوند …

خلاصه کتاب تالار خزندگان

یکی از دردناکترین چیزها در زندگیِ هرکسی، احساس پشیمانی است. اتفاقی برایتان می‌افتد و کارِ اشتباهی را انجام می‌دهید که سال‌های سال با خودتان می‌گویید ای کاش کارِ دیگری کرده بودم. مثلا بعضی وقت‌ها که من در ساحل قدم می‌زنم یا سر قبر دوستم می‌روم، یاد خیلی وقت پیش می‌افتم که یک روز می‌بایست با خودم چراغ قوه می‌بردم و نبردم، و نتیجه‌ی کار یک فاجعه شد. هر چند حالا دیگر خیلی دیر شده و هیچ کاری نمی‌شود کرد، اما باز مدام از خودم می‌پرسم: چرا چراغ قوه را با خودم نبردم؟ چرا؟ سال‌ها بعد، وقتی کلاوس لحظه‌ای را به یاد می‌آورد که او و خواهرهایش فهمیدند که استفانو در واقع كُنت الاف است،

هر چند که کار از کار گذشته بود اما مرتب با خودش کلنجار می‌رفت و احساس پشیمانی می‌کرد که چرا به راننده تاکسی که داشت به طرف جاده اصلی عقب عقب می‌رفت نگفته بود: وایسا! بیا این مرد رو با خودت ببر. البته ما این را کاملا درک می‌کنیم که کلاوس و خواهرهایش چنان یکه خورده بودند که واقعاً نمی‌توانستند سریع از خودشان عکس العمل نشان بدهند، اما کلاوس، سال‌ها بعد که تو تخت خوابش دراز کشیده بود، با خودش فکر می‌کرد شاید اگر به موقع عکس العمل نشان داده بود می‌توانست جان دایی مونتی را نجات دهد. بچه‌ها به كُنت الاف خیره شده بودند و تاکسی به طرف لوزیلین عقب عقب برمی‌گشت.

به این ترتیب بچه‌ها دوباره با مسبب بدبختی‌هایشان تنها شدند. “مسبب بدبختی” اصطلاحی است که اینجا یعنی بدترین دشمنی که بشود تصورش کرد. كُنت ألاف بهشان لبخند زد؛ درست مثل لبخند یکی از مارهای دایی مونتی که اسمش مار گازگیر بود و وقتی هر روز ظهر برای ناهار یک موش سفید توی قفسش می‌گذاشتند دهنش از خوشحالی باز می‌شد و قیافه‌اش طوری میشد که انگار می‌خندد. كنت ألاف با صدای خس خسیاش گفت: حتماً یکی از شما دلش می‌خواد چمدونم رو تا اتاقم ببره. اون جاده‌ی دراز و بدبو واقعاً اعصاب خُردکن بود. حسابی خسته شدم ویولت بهش زل زد و گفت: اگر تو دنیا فقط یه نفر لیاقت لوزیلین رو داشته باشه …

دانلود کتاب تالار خزندگان
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب تالار خزندگان
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها