کتاب تسلیم نشو، یومی چانگ
عنوان | کتاب تسلیم نشو، یومی چانگ |
نویسنده | جسیکا کیم |
ژانر | ادبیات داستانی، ادبيات معاصر، داستان نوجوانان |
تعداد صفحه | 206 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب تسلیم نشو، یومی چانگ اثر جسیکا کیم به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
یومی چانگ دختری یازده ساله است که بزرگترین مشکلش خجالتی بودن است. خانوادهی او صاحب یک رستوران کرهای هستند که به شیوهای کاملا سنتی اداره میشود. یومی همیشه از سمت همکلاسیهایش بابت این قصیه مورد تمسخر قرار میگیرد.از طرفی یومی علاقه زیادی دارد که تبدیل به یک کمدین معروف مثل یاسمین جاسپر شود. در تابستانی که در راه است یومی با شرایطی مواجه میشود که تعطیلاتش را از دست رفته میبیند، رستوران با بحران مالی مواجه شده است، پدر و مادرش قادر به پرداخت شهریه سال جدید تحصیلی نیستند و شرط ادامه تحصیل یومی در مدرسه اش آن هم به صورت رایگان، قبولی در آزمون است. یک روز یومی در مسیر برگشت از کلاس تقویتیاش به یک باشگاه کمدی بر میخورد که زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد، یک کلاس آموزش کمدی توسط یاسمین جاسپر در این باشگاه برگزار خواهد شد …
خلاصه کتاب تسلیم نشو، یومی چانگ
روز بعد، قبل از این که وارد اتاق خانم پاک شوم کلی با خودم میجنگم و بالأخره تمام شجاعت داشته و نداشته ام را جمع میکنم و در را میزنم. صدای بلندش از اتاق به گوش میرسد: بیا تو. خیلی دوست دارم بدانم این صدای بلند و گوشخراش را از کجا تولید میکند؟ وقتی وارد اتاق میشوم اولین چیزی که توجهام را جلب میکند تخته بزرگ پشت سر خانم پاک است که روی آن پر از عکس دانش آموزانی است که در سالهای متمادی از این مدرسه فارغ التحصیل شده و در دانشگاههایی مانند هاروارد پرینستون، يال، استنفورد، یوسی برکلی و یوسی ال ای پذیرفته شده بودند. همین که عکس یوری را بین آنها میبینم، به خودم
میبالم از این که چنین خواهر موفقی دارم. با نگاه دقیقی به عکس متوجه میشوم که چه قدر چهره یوری در این عکس بچه گانه به نظر میرسد، بعد یادم میآید که او در این تصویر فقط پانزده سال داشته است. خانم پاک مثل عصا قورت داده ها روی صندلیاش لم داده و به من که در حال تماشای عکس خواهرم هستم، میگوید: یومی تو هم میتونی یکی از کسایی باشی که عکسش روی تخته من چسبونده شده به شرط این که درس بخونی سپس دست هایش را زیر چانه اش به هم میچسباند و به صندلیهای جلوی میزش اشاره میکند: بشین. پاهایم را به حرکت در میآورم و روی صندلی مینشینم. -دلیل اینکه گفتم امروز
بیای این جا اینه که میخوام درباره پیشرفت تحصیلیت صحبت کنم. بعد از مکث کوچکی، رک و پوست کنده می گوید؛ در واقع اصلاً پیشرفت چشمگیری نداشتی که بخوام دربارهش باهات بحث کنم. اخم ریزی میکنم ولی خیلی از مدل حرف زدن خانم پاک تعجب نمیکنم، چون از آن جایی که من یک دورگه کره ای – آمریکایی هستم، درنتیجه تحت تأثیر دو فرهنگ متفاوتم. در فرهنگ کرهای، بزرگ سالان معتقدند که باید بی پرده و بدون هیچ تعارفی درباره مسائل صحبت کرد. بارها به من گفتهاند: “بینیت رو باید عمل کنی” یا “خواهرت به این باهوشی، تو چرا به اون نرفتی؟” رگه کرهای من به شنیدن این حرفها عادت دارد و …
- انتشار : 13/06/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403