کتاب تاول

عنوانکتاب تاول
نویسندهلوئیس سکر
ژانرمعمایی، علمی تخیلی، داستان کودک و نوجوان، ادبيات معاصر، ادبیات داستانی
تعداد صفحه133
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

تاول، رمانی نوجوانانه و پر از هیجان است که حول محور دوستی، بلوغ و مقابله با مشکلات روانی می‌چرخد. داستان از دید تامایا، دختر نوجوانی باهوش و منضبط روایت می‌شود که زندگی آرام و یکنواخت او با ورود پسری جدید به نام چد به هم می‌ریزد.

چد، پسر جدیدی است که سابقه‌ی اخراج از چندین مدرسه و حتی بازداشت را دارد. او با رفتارهای خشونت‌آمیز و بی‌رحمانه‌اش، آرامش کلاس را بر هم می‌زند و باعث ایجاد تنش و درگیری می‌شود. تامایا و دوستش مارشال، در ابتدا از چد می‌ترسند، اما با گذشت زمان و درگیر شدن در ماجراهایی غیرمنتظره، مجبور می‌شوند با او روبرو شوند.

خلاصه کتاب تاول

جاد میلیگاس داشت از کنار گل ولای عجیب رد میشد که تامایا به او هشدار داد: مواظب باش توی اون لجن پا نذاری. بعد پرسید: به نظرت این چیزهای پرز پرزی چین چاد طوری تامایا را نگاه کرد. انگار داشت به زبان دیگری حرف می‌زد. آب دهانش را روی زمین انداخت به چشم‌های تامایا خیره شد و طلبکارانه پرسید: مارشال کجاست؟ چاد خشن حرف میزد، ولی او تنها امید تامایا بود و مجبور بود خوش رفتار باشد.‌ -داره از یه صخره‌ای بالا میره تا راه خونه رو پیدا کنه. ما گم شدیم. وقتی سروصدات شنیدم اول فکر کردم همون جنگل‌نشین دیوونه‌ایه که ازش تعریف می‌کردی ولی بعد کت آبیت رو دیدم، بعد دیگه. شانه‌هایش

را بالا انداخت و لبخند زد. چاد دوباره آب دهانش را روی زمین انداخت بعد از کنار نامایا رد شد و به دنبال مارشال رفت سروکله‌ مارشال از کنار تپه پیدا شد و چاد سر جایش ایستا. وقتی مارشال چاد را دید لحظه ای دو دل ماند، ولی بعد، طوری که انگار هیچ اتفاق مهمی نیفتاده باشد راهش را به سمت آنها ادامه داد. تامایا از صدای مارشال احساس کرد خبرهایی است. چاد گفت: منتظرت مونده بودم. مارشال گفت: می‌دونم، داشتم می‌اومدم ، ولی تامایا گفت یه میانبر از توی جنگل بلده چیکار باید می‌کردم؟ مجبورم تا خونه همراهش برم. تامايا هم توضیح داد: مامانم اجازه نمیده تنها برگردم خونه. چاد نگاهی به او انداخت و

دوباره به سمت مارشال برگشت: من رو سر پیچ منتظر خودت کاشتی، من رو خر گیر آوردی؟ -نه! چاد قدمی به سوی مارشال برداشت و بعد او را هل داد: فکر می‌کنی من احمقم، آره؟ مارشال تعادلش را دوباره به دست آورد: نه! چاد ناگهانی و به سرعت به سمت مارشال خیز برداشت. بعد با مشت کوبید توی صورت و بغل گردنش. تامایا جیغ کشید. مارشال سعی کرد از خودش دفاع کند. ولی چاد دوباره دو تا مشت دیگر هم حواله اش کرد. بعد از سرش گرفت و به زمین پرتابش کرد. تامایا فریاد زد: ولش کن جاد نگاه تندی به او انداخت و گفت: «نفر بعدی تویی، تامایا. مارشال سعی کرد بلند شود ولی چاد با زانو به سرش …

دانلود کتاب تاول
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب تاول
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها