کتاب قاتل در باران
دانلود کتاب قاتل در باران نوشته نویسنده ریموند چند لر pdf بدون سانسور
عنوان اثر: قاتل در باران
پدید آورنده: ریموند چند لر
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: آبان 1404
شمارگان صفحات : 144
معرفی کتاب قاتل در باران
قاتل در باران به مجموعه ای از داستان های کوتاه اشاره دارد ،که توسط ریموند چندلر نوشته شده است. داستان کتاب قاتل در باران درباره مردی به نام «تونیدراوک» است که از رفتارهای دخترش «کارمن» به تنگ آمده و سراغ یک کارآگاه خصوصی می رود تا از او بخواهد که رفتارهای اجتماعی دخترش را کنترل کند.
خلاصه کتاب قاتل در باران
مغازه دو قسمت شده بود و نیمهٔ دیگر آن در دستِ جواهرفروشی خوشنام بود. جواهرفروش دمِ در مغازهاش ایستاده بود، یهودی هیکلدار و سفیدمو و چشمسیاهی بود که کمِکم نه قیراط الماس به دستهایش داشت. هنگامیکه از کنارش میگذشتم تا وارد مغازهٔ استاینر شوم، لبخندی محو و حاکی از آشنایی بر لبانش نشست.
سرتاسر مغازهٔ استاینر را فرشی آبیرنگ و ضخیم پوشانده بود. چند صندلی راحتی چرمی آبیرنگ هم آنجا بود که کنار هر کدام یک زیرسیگاری پایهبلند گذاشته بودند. چند سری کتاب جلد چرمی روی میزهای باریک قرار داشت. بقیهٔ کتابها را هم پشت شیشه گذاشته بودند. پاراوانی با یک در قسمت عقب مغازه را از باقی آن جدا کرده بود و در کنار این پاراوان زنی پشت میز تحریری کوچک با یک چراغ مطالعه نشسته بود.
زن بلند شد و بهطرف من آمد، طوری راه میرفت که رانهای لاغرش در لباسی تنگ از پارچهای تیره که نور را اصلا منعکس نمیکرد تاب میخورد. موهای مش داشت با چشمهای سبز و مژههایی که زیر ریمل فراوان سنگینی میکردند. به گوشهایش گوشوارهای از کهربای سیاه و درشت آویزان بود؛ موهایش با ظرافت پشت این گوشها موج برداشته بود. به ناخنهایش لاک سفید زده بود.
لبخندی تحویلم داد که خودش فکر میکرد نشانهٔ خوشامدگویی است، ولی بهنظر من چیزی نبود جز دهنکجی حاکی از تنش و عصبیت.
«چیزی میخواستین؟»
کلاهم را تا روی چشمهایم پایین کشیدم و اینپا و آنپا شدم. گفتم: «استاینر؟»
«امروز نمیآن. من میتونم...»
گفتم: «من اومدم چیزی بفروشم. یه چیزی که خیلی وقته دنبالشه.



دیدگاه کاربران