رمان آنی شرلی در گرین گیبلز

عنوانرمان آنی شرلی در گرین گیبلز
نویسندهال ام مونتگمری
ژانرادبیات داستانی، درام، ادبیات کلاسیک، ادبیات نوجوان
تعداد صفحه292
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان آنی شرلی در گرین گیبلز اثر ال ام مونتگمری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

زندگی آنی شرلی، دختری یتیم و خیال‌پرداز با موهای قرمز را روایت می‌کند که به اشتباه به جای یک پسر بچه، به نزد متیو و ماریلا کاتبرت، خواهر و برادری میانسال در گرین گیبلز فرستاده می‌شود، متیو و ماریلا قصد دارند آنی را به یتیم‌خانه برگردانند، اما به تدریج شیفته شخصیت خاص و تخیل بی‌حد و مرز او می‌شوند! آنی با تمام وجود تلاش می‌کند تا محبت و پذیرش متیو و ماریلا، به خصوص ماریلا که شخصیتی سخت‌گیر دارد، را به دست آورد. او با شیطنت‌های کودکانه، اشتباهات خنده‌دار و تخیلات عجیب و غریب خود، زندگی را در گرین گیبلز دگرگون می‌کند. آنی با دایانا بری، دختری مهربان و دوست‌ داشتنی، آشنا می‌شود و دوستی عمیقی بین آن‌ها شکل می‌گیرد. آن‌ها با هم به ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز می‌روند …

خلاصه رمان آنی شرلی در گرین گیبلز

ماریلا درباره‌ی ماجرای آن روز عصر چیزی به متیو نگفت اما صبح روز بعد وقتی آنی همچنان به لجاجتش ادامه داد. مجبور شد درباره‌ی قیمت دخترک بر سر میز صبحانه به متیو توضیح بدهد. ماریلا همه‌ی داستان را تعریف کرد و به سختی توانست زشت بودن رفتار آنی را به متیو ثابت کند. متیو برای آرام کردن خواهرش گفت: اتفاقا خوب شد که این بلا سر خانم ریچل لیند آمد. او یک پیرزن فضول و پر حرف است. -متیو کاتبرت از تو تعجب می‌کنم با اینکه آنی رفتار زشتی از خودش نشان داده، اما باز هم تو از او طرفداری می‌کنی؟ حتما حالا هم می‌خواهی بگویی که او نباید تنبیه شود… متیو با دستپاچگی گفت: خوب راستش نه… نه، این طور نیست،

به نظر من او باید کمی تنبیه شود. اما زیاد سخت نگیر ماریلا هیچکس تا به حال بد و خوب را به او یاد نداده تو حتما… حتما برایش کمی خوردنی می‌بری این طور نیست؟ ماریلا با اوقات تلخی گفت: تا حالا تو شنیده‌ای من برای تربیت کردن کسی به او گرسنگی بدهم این غذایش را مرتب برایش بالا می برم. اما او باید آنقدر آنجا بماند تا تصمیم بگیرد از خانم لیند عذرخواهی کند. صبحانه ناهار و عصرانه در سکوت صرف شد. چون آنی همچنان سر حرفش مانده بود. ماریلا در هر وعده یک غذا به اتاق زیر شیروانی می‌برد و کمی بعد آن را بدون آنکه تغییر زیادی کرده باشد. بر می‌گرداند. چشمان متبو با نگرانی برگشتن سینی‌های پر را تماشا می‌کرد. یعنی

آنی هیچ چیز نمی‌خورد؟ آن روز عصر وقتی ماریلا برای برگرداندن گاوها از مراتع پشتی از خانه بیرون رفت، متیو که اطراف تویله پرسه می‌زد و رفتن ماریلا را دید، به آرامی وارد خانه شد و از پله‌ها بالا رفت. معمولا متیو فقط بین آشپزخانه و اتاق خواب کوچک بیرون سالن ناهار خوری رفت و آمد می‌کرد ولی گاهی اوقات وقتی آن‌ها کشیش را برای صرف چای دعوت می‌کردند، او مجبور می‌شد حضور در سالن با اتاق نشیمن را تحمل کند. از زمانی که به ماریلا کمک کرده بود که اتاق زیر شیروانی را کاغذ دیواری کنند دیگر از پله‌ها بالا نرفته بود و چهار سال از آن ماجرا می‌گذشت. او با نوک پنجه جلو رفت و پس از چند دقیقه تامل ضربه‌ای آهسته به در اتاق زد …

دانلود رمان آنی شرلی در گرین گیبلز
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان آنی شرلی در گرین گیبلز
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها