رمان چیزهایی که برای هیچکس تعریف نکردم
عنوان | رمان چیزهایی که برای هیچکس تعریف نکردم |
نویسنده | نهال سهیلیفر |
ژانر | ادبیات داستانی، ادبیات معاصر |
تعداد صفحه | 96 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان چیزهایی که برای هیچکس تعریف نکردم اثر نهال سهیلیفر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
این کتاب مملوء از خاطرهها و روایتهای شخصی است؛ همان چیزهایی که بسیاری از ما جرات تعریف کردنشان را نداریم. نهال سهیلیفر، به نوشتن چیزهایی همت میگمارد که برخاسته از زندگی شخصی خود او هستند: غمها و شادیها، نگرانیها، عشق، دلتنگیها و احساسات دیگری که هرکدام از ما در زندگی تجربه میکنیم. با مطالعهی این کتاب، هم زندگینامه میخوانید هم اعترافات، هم فلسفه میخوانید و هم دغدغههای روزمرهی زندگی، هم داستان میبینید و هم روانشناسی …
خلاصه رمان چیزهایی که برای هیچکس تعریف نکردم
قلبم درد میکند، کلاهدوز من. قلبم واقعاً درد میکند. و این چیز عجیبی است. البته اینکه قلبم درد میکند نه، دلیلش عجیب است. هیچ وقت این حجم از احساسات چنینی را به کسی نداشتم. آدم چیزهایی را باید خودش حس کند. هر چه بخواند یا از دیگران بشنود کارساز نیست. باید خودش تجربه کند. اینکه از دوری کسی قلبت سنگین شود، اینکه عطرش برایت تداعی کننده قسمتی از بهشت باشد اینکه بخواهی عین پوسته گرد و محکم دورش بپیچی تا از تمام خطرات محافظتش کنی، اینکه هم به راحتی بتوانی جانت را برایش بدهی هم بتوانی برایش “زندگی کنی”… اینها را آدم باید خودش حس کند. قلبم درد میکند، بغض گلویم را گرفته. نمیدانم این احساسی که هست،
این شرایطی که هست، چقدر، چه مدت، مانا و بادوام است. اما حالا که هست، دوستش دارم و به وجودش اقرار میکنم. اقرار میکنم کسی تمام علاقه و احساس درونیام را به غلیان انداخته، اسمش عشق نیست، نمیدانم، عاشق نشدهام، فکر نمیکنم اما همه چیز که اسم ندارد و نمیشود. عشق را سر حد نهایی احساس دانست. چیزهای دیگری هم هست… چیزهایی که اسم ندارند و اینها را نمیشود با هم سنجید. دارم به این فکر میکنم آیا از این حس و حالها میترسم یا نه، به پاسخی نمیرسم. گاهی و حتی شاید بیشتر وقتها باید مسئلهها را همانطور که هست، بدون بیش از حد فکر کردن، گذاشت تا جریان پیدا کنند. گذاشت تا باشند. من تجربه کردن را دوست دارم
زیرا آموختن را دوست دارم و از همین رو هر چه بادا باد! راستی کلیشه اینکه میگویند وقتی کسی را دوست داری عیبهایش را نمیبینی درست است. حتی عیبهای ظاهریاش بعد از مدتی عملا برایت وجود ندارند نه که لزوما عیب باشند منظور لحظههایی است که در بهترین حالتش نیست. کاش آدمها همدیگر را بیشتر دوست داشتند. اینطوری همه از هم بیشتر خوششان میآمد و هرکس نسبت به خود حس کمتر بدی پیدا میکرد و خودش را بیشتر دوست میداشت. عطرها چیزهای عجیبیاند، چشمها چیزهای عجیبیاند. میگویم چشمانت مدتی است مثل همیشه نیست، تو انکار میکنی اما من میدانم من که به دقیق نگاه کردن بهشان عادت دارم، میدانم که پردهای از اندوه آنها را پوشانده است …
- انتشار : 11/01/1404
- به روز رسانی : 11/01/1404