دانلود رایگان رمان گاد فادر اثر مریم ثروت (moon shine)
دانلود رمان گاد فادر اثر مریم ثروت (moon shine) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
رمان درباره یک دختر است که توسط همین منصور خان که گاد فادر به حساب میاد دزدیده میشود و به او دست درازی میشود. بعد از کلی بلا که سرش میآید پسر داستان میآید و دختر را نجات میدهد. بعد بخاطر انتقام دختر را پیش خود نگه میدارد و با هم متحد میشوند تا از گاد فادر انتقام بگیرند. پسره داستان پلیس مخفی است …
خلاصه رمان گاد فادر
ساعت آونگ دار توی سالن شروع میکنه به ضربه زدن. دنگ یک ضربه یعنی ساعت یک بامداد. پاهام دیگه تحمل ایستادن تو اون صندل های پاشنه بلند رو نداره. دلم میخواد انرژیم رو برای زمان مرگم نگه دارم تا بتونم با آخرین قدرتی که برام مونده با آقا بجنگم. دوست ندارم مردنم زود اتفاق بیفته. دوست دارم انقدر آقا رو زخمی کنم که هر وقت درد میکشه یا جای زخماش رو میبینه یاد من بیفته و بهم لعنت بفرسته. این جوری حداقل میتونم زیر خروارها خاک آسوده بخوابم، چرا که آسایش آدم زالو صفتی مثل آقا رو گرفتم! اون قدر خسته ام که سنگینی نگاه مرد در تاریکی هم آزارم نمیده.
کم کم هر کدوم از مردها شریک خوابشون رو سوا میکنند و به سمت اتاقاشون میرن. بازوی آقا هم من رو وادار به حرکت میکنه. دوست دارم نرم، یا حداقل دیرتر برم، یا اصلا هیچ وقت حرکت نکنم! ولی نمیشه. امشب هیچ چیزی به ارادهی من نیست. خداحافظ مرد در سایه امشب و تو این ثانیه های آخر عمرم، نگاهت آخرین چیزیه که تا لحظهی مردن منو کنجکاو باقی گذاشت! «لذت خون خواهی» راهروهای پیچ در پیچ تابلو فرشهای نورانی. واقعا کی میدونه پشت سر این همه رنگ و زیبایی چه کثافتی آرمیده؟ در که پشت سرم بسته میشه، آقا رو میبینم که دست به پاپیون مشکیش میبره.
خوبه خدایا شکرت. تحمل این پاپیون واقعا برام سخت بود. کتش رو در میاره و دکمهی اول پیراهنش رو باز میکنه. ثابت وایستادم. چشمام فقط در پی رد انگشتاشه. میچرخه رو به آینه شروع میکنه به باز کردن دکمههای سر دستش نگاهم در پی انگشتاش میچرخه و میچرخه. “خدایا یعنی کسی مثل من پیدا میشه که تا این درجه از این دست ها نفرت داشته باشه؟” برمیگردم به حد کافی نفرت و تنفر توی وجودم زبانه کشیده. بهتره تا اشتباه نکردم، نبینم. اون سر پنجههایی که معلوم نیست به خون پاکی چند تا دختر دیگه آلوده شده رو نبینم دستم رو به سمت چاک دامنم میبرم چاقوی ضامن دار رو …