دانلود رایگان رمان شیاطین سیاه فرشتگان سفید آدم های خاکستری اثر بهاره حسنی
دانلود رمان شیاطین سیاه فرشتگان سفید آدم های خاکستری اثر بهاره حسنی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
پرستو، ذاتا گوشه گیر و خجالتی است که تنهایی او و حسادت ها و آزار های خواهر بزرگش به این خجالت و گوشه گیری دامن میزند! او به مردی علاقه مند میشود که طراح لباس و مدل است اما زیبایی افسانه ای خواهرش تمام زندگی، رویاهای او را به هم میریزد و نابود میکند …
خلاصه رمان شیاطین سیاه فرشتگان سفید آدم های خاکستری
بعد از رفتن رها به اتاقش رفت و طرح هایش را دوباره زیر و رو کرد. دلش میخواست دوباره طرح بزند، ولی آن قدر استرس داشت که حتی نمیتوانست یک جا بنشیند چه برسد به این که بخواهد طرح هم بزند. باید به گل هایش سر می زد در این جور مواقع فقط گل کاری یا پختن شیرینی آرامش میکرد. -زود باش پرستو من به غیر از کار شما چند جای دیگه هم کار دارما. صدای شاهین در آمده بود ولی پرستو هم چنان دور خودش می چرخید نمیدانست چه باید بپوشد تا به حال برای کار به جایی نرفته بود و حالا
کاملا گیج شده بود ضربه ای به در خورد و در باز شد. شاهین عصبانی نگاهش کرد و گفت: هنوز حاضر نشدی؟ چیکار می کنی تو؟ بعد به ساعتش نگاه کرد و دوباره گفت: اگه تا سه دقیقه دیگه اومدی که آفرین در غیر این صورت من میرم تو هم دیگه خود دانی و خودت از در بیرون رفت و این بار پرستو به سرعت حاضر شد. میدانست شاهین هر حرفی بزند عملی خواهد کرد! جلوی برج بلندی ایستادند شاهین نگاهش کرد. رنگش پریده بود. دلش سوخت ولی حرفی نزد تصمیم داشت تنها روانه اش کند میدانست سخت
است ولی برایش لازم بود. -برو دیگه چرا نشستی منو نگاه میکنی؟ پرستو آن چنان با وحشت گفت: تنها برم که برای لحظه ای سر زبان شاهین آمد که بگوید “نه من هم همراهت میآیم.” -آره دیگه نکنه فکر کردی منم همرات میام هان؟ بدو دختر خوب تو میخوای اونجا کار کنی زشت نیست بخوای با بزرگترت بری؟ چیزی نمانده بود که اشک پرستو در بیاید با ناله گفت: تو رو خدا شاهین فقط همین یه بار! شاهین این بار با ملایمت بیشتری گفت: آخه عزیزدلم از چی میترسی؟ رها رو که یه بار دیدی دیگه خجالت نداره. دستش را گرفت …
قشنگه
عالیه
رمان قشنگی بود ممنون از خانم حسنی و سایت رمان بوک