رمان اسپرسو
رمان اسپرسو رمان اسپرسو

رمان اسپرسو

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان اسپرسو
نویسنده
هما پور اصفهانی
ژانر
عاشقانه، معمایی
ملیت
ایرانی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
1799 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان اسپرسو' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان اسپرسو اثر هما پور اصفهانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

هارمونی با دریافت ایمیلی از آلمان به ایران می‌آید، از طرف دیگر فرزام و اکیپش تصمیم به حل معمایی می‌گیرند که باعث مفقودالاثری سه سرگرد شده، با وجود ترسی که دارند بازهم پا پس نمی‌کشند، در این بین آشنایی روحان و هارمونی باعث می‌شود پای هارمونی نیز به این پرونده باز شود، این پرونده به قدری عجیب و پیچیدس که فرزام و اکیپش کم کم ناامید می‌شوند ولی ...

خلاصه رمان اسپرسو

نگاه سارا به تلویزیون خیره بود و نگاه شهراد خیره به نیم رخ او. دقایقی بود در همین حالت به سر می‌بردند و سارا حتی سنگینی نگاه شهراد را حس نمی‌کرد. همین برای شهراد عجیب بود. آخر هم طاقت نیاورد، چنگالی را که با آن میوه می‌خورد آهسته به پهلوی سارا زد و از تماس چنگال با کمرش نیم متر بالا پرید و وحشت زده سمت شهراد چرخید. شهراد بلند خندید و گفت: کجا سیر می‌کنی نیم ساعته دارم نگاهت می‌ کنم؟! سارا پوفی کرد و گفت: نگرانم! شهراد سرش را تکان داد و گفت: نگران؟ نگران چی؟ سارا شانه ای بالا

داد و گفت: نگران شمیم. این روزا خیلی با پدرت اکا مکا داره. شهراد پرتقالی را که پوست کنده شده داخل بشقاب مقابلش بود سر چنگال زد و گفت: پدر من با کی اکا مکا نداره؟ سارا هم پوزخند زد گفت: درکشون نمی‌کنم. شهراد خیره شد به تلویزیون که اخبار پخش می‌کرد: والا منم سال‌ هاست درکش نمی‌کنم. حتی الان که فهمیده این همه وقت در حق من چه اشتباهی کرده هنوزم مغروره طلب داره ازم. شمیم هم اشتباه می‌کنه باهاش کل کل می‌کنه حالا مگه چیزی شده؟ سارا نمی‌توانست واقعیت را بگوید نمی‌دانست اگر

واقعیت را بگوید عکس العمل شهراد چه می‌شود نمی‌خواست باعث آشوب جدیدی بشود. در این مورد به هیچ عنوان نمی‌توانست عکس العمل شهراد را حدس بزند برای همین شانه ای بالا انداخت و گفت: نه چیز جدیدی که نشده. ولی از وقتی که شمیم به جای پزشکی پرستاری قبول شد هرشب با پدرت جنگ داره. خب چیه مگه منم پرستاری خوندم یه مدت این مملکت فقط دکتر می‌خواد؟ پرستار شدن جیزه؟ چرا اذیتش می‌کنن؟ شهراد پوزخندی زدو گفت: جانا حرفا می‌زنی‌ها! پدر من توقع آرزوهای خودشو از بچه هاش داره ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
م.م.د
م.م.د
8 ماه قبل

چرا بک رمانی میزارین که نصفه است؟

صادق هدایت