کتاب لؤلؤ و مرجان (چشم اندازی به تحریفات عاشورا)

عنوانکتاب لؤلؤ و مرجان (چشم اندازی به تحریفات عاشورا)
نویسندهعلامه حسین محدث نوری
ژانرتاریخی، فرهنگی، مذهبی
تعداد صفحه176
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک
کتاب لولو و مرجان، چشم اندازی به تحریفات عاشورا

دانلود کتاب لولو و مرجان، چشم اندازی به تحریفات عاشورا نوشته نویسنده علامه حسین بن محمدتقی محدث نوری pdf بدون سانسور

عنوان اثر: لولو و مرجان، چشم اندازی به تحریفات عاشورا

پدید آورنده: علامه حسین بن محمدتقی محدث نوری

زبان نگارش: فارسی

سال نخستین انتشار: مرداد 1404

شمارگان صفحات : 176

معرفی کتاب لولو و مرجان، چشم اندازی به تحریفات عاشورا

عنوان “لولو و مرجان چشم‌اندازی به تحریفات عاشورا” اشاره به کتابی است که به بررسی و نقد تحریفات واقعه عاشورا می‌پردازد. این کتاب به قلم «لولو و مرجان» نگاشته شده است و در آن به مسائلی مانند مبالغه‌آمیز بودن برخی روایات، نقل قول‌های غیرمستند و ورود خرافات به واقعه عاشورا پرداخته می‌شود.
این کتاب با هدف روشن‌سازی و زدودن غبار تحریفات از چهره واقعه عاشورا نوشته شده است و سعی دارد تا با استناد به منابع معتبر، تصویری واقعی‌تر و مستندتر از این واقعه ارائه دهد.
به طور خلاصه، این کتاب یک اثر پژوهشی است که با نگاهی انتقادی به تحریفات عاشورا، سعی در ارائه یک قرائت صحیح و مستند از این واقعه مهم دارد.

خلاصه کتاب لولو و مرجان، چشم اندازی به تحریفات عاشورا

ما از طرفی با موجوداتی روبرو هستیم که واسطه وحی اند و می بایست کلام الهی را به خوبی درک و دریافت کرده و بدون کاستی به مردم عرضه کنند و عده ای نیز در مقام تفسیر و تبیین و شرح مقصود الهی تداوم بخش کلام وحی باشند. تصویر چنین موجودی با توجه به اندیشههای فلسفی و کلامی که توان ارتباط مستقیم با وحی را داشته باشد، جز با ذهنیتی بلند مقدور نخواهد بود.و موجودی را می طلبد که شایستگی های ذاتی او چنین صلاحیت و تمایزی را فراهم آورد و امکان جایگزینی آن نیز غیر ممکن است؛ یعنی چنین نیست که پس از خلقت امکان جایگزینی نبی مکرم اسلام به عنوان واسطه ،وحی با دیگری وجود داشته باشد.

وساطت وحی خصوصیات ذاتی خاصی را لازم دارد که فقط در نفس قدسیه محمدیه تحقق یافته است و او چون صادر اول است، نزدیکترین موجود به وجود مطلق می باشد، و طبیعی است که شایسته ترین موجود برای این وساطت؛ زیرا این گونه ارتباط، لازمه اش گنجایش وسعه وجودی همسنگی است که با اندکی کاستی به اندازه کاستی معلول از علت فقط در نفس قدسیه محمدیه محقق است. در روایات آمده است اول ما خلق الله العقل» و در روایتی دیگر آمده اول ما خلق الله نوری [۱] جمع میان این دو حدیث به آن است که مراد از عقل، نور قدسیه آنها است که صادر اول است و جامع همه کمالات الهی این دید نسبت به مفسران وحی نیز با اندکی تنزل قابل تصور است، در غیر اینصورت همان مشکل به صورتی دیگر جلوه خواهد کرد. درک واقعی کلام وحی فقط از موجوداتی بر می آید که نزدیکترین موجود به خداوند هستند. و این مقام قرب اعتباری نیست بلکه قرب ذاتی لازم است، مقامی که نتوان هیچ موجودی را اعم از انسان و یا مالک و یا… به جای آن نشاند. البته تصور حقیقی و کامل این نیز جایگاه فقط و فقط برای موجوداتی میسر است که جایگاهی همسنگ داشته باشند؛ [ صفحه ۳] بنابراین شناخت مقام والا و کنه واقعی نفس قدسیه محمدی و ولوی، تنها برای ذات اقدس احدیث میسر است؛ زیرا وجودی برتر بلکه خالق وجود اوست و درک حقیقت وجود آنها برای موجوداتی که تنزل ذاتی دارند، غیر ممکن است و از آن طرف هر موجودی که قرب ذاتی بیشتری با خلق دارد امکان شناخت و درک کاملتری از خالق خواهد داشت که رسیدن به آن مرتبه از کمال برای موجوداتی که فاصله بیشتری از خالق دارند غیر ممکن است؛ زیرا به همان نسبت از ظرفیت وسعه وجودی آنها کاسته خواهد شد. ما در این نوشتار به علت انتقال مقصودمان – بدون توجه به اصل این اصطلاح و تطبیق علمی آن – این وجهه را مقام ثبوتی معصوم (ع) نام نهاده ایم و هر گاه این اصطلاح را به کار میبریم منظورمان چنین تصویری است.

و از طرفی باشخصیتهایی روبرو هستیم که می بایست«اسوه» و مقتدا و پیشوای عملی ماقرار گیرند و تمامی گفتار و کردار آنها برای ما انسانها با تمامی محدودیتها و موانع و خصوصیات ذاتی و محدودیتهای وجودی – حجت و هدایت باشد؛ به این معنی که امکان الگو گیری و تقلید عملی از زندگی و مشی آنها وجود دارد و کلا این اعمال و گفتار برای چنین تاثیری ابراز می شود. نمی توان موجودی را «اسوه» قرار داد که افق وجودی او به حدی با انسانهای معمولی فاصله دارد که حتی تصور کامل آن نیز برای ما غیر مقدور است. عدم هماهنگی در شرایط و خصوصیات – بالاخص خصوصیات ذاتی – عملا یک موجود را از دایره تقلید و الگو گیری خارج نموده و امکان ارتباط سازنده را نیز منتفی خواهد ساخت تصور قرآن از پیامبر (ص) تصویر یک هادی و پیشوا و مقتدا و جلو دار است و به این نعمت خود، بر بندگان خویش منت نهاده است و لقد كان لكم في رسول الله أسوة حسنه» [۲] در آیه ای دیگر آمده است: «لقد من الله على [ صفحه ۴] المؤمنين إذ بعث فيهم رسولاً من أنفسهم [۳] چنین وظیفه و رسالتی، این موجود را تا حد یک «انسان» با همه خصوصیات انسانی و محدودیتها و موانع تنزل خواهد داد که نمیبایست خصوصیتی فوق انسانیت داشته باشد؛ در غیر اینصورت مقام و رسالت أسوه» و«منترا متزلزل خواهد کرد. لازمه این وجهه آن است که موجودی با کمال، ولی با تمام موانع و محدودیتهای انسانی را در پیش رو داشته باشیم که هیچ خصوصیت ذاتی فوق ،انسانیت در زندگی و مشی عملی او تأثیر نداشته باشد. ما در این نوشتار این وجهه را مقام اثباتی معصوم (ع) نام نهاده ایم و هرگاه در طول این بحث از چنین اصطلاحی استفاده کنیم، منظور تصویر چنین دیدگاهی است.

توجه به چند فراز از روایات که ناظر به این دو مقام است خالی از لطف نیست فضل بن شاذان از داود بن کثیر نقل می کند که گفت خدمت امام صادق (ع) عرض كردم: أنتم الصلاة في كتاب الله عز و جل و أنتم الزكاة و أنتم الحج؟» آیا منظور از نماز و زکات و حج در قرآن شما هستید؟ حضرت فرمودای داود نمازی که در کتاب خدا آمده ما هستیم و روزه ما هستیم و حج، ما هستیم، و شهر حرام ما هستیم و بلد حرام ما هستیم ما کعبه خداییم و ما وجه اللهیم که خداوند فرموده فأينما تولو فثم وجه الله و ما آیات و بينات الهی هستیم. [۴] . باز در روایتی دیگر از فضل بن شاذان به اسنادش از امام صادق (ع) نقل میکند که حضرت فرمود نحن اصل كل خير و من فروعنا كل بر و من البر التوحيد و الصلاة و الصيام و…. [۵] البته این روایات تأویلاتی دارد ولی اگر ظاهر آنها اخذ شود از مقام اثبات فاصله زیادی می گیرد. [ صفحه ۵] یا در روایاتی از امام موسی بن جعفر (ع) نقل شده که فرمودند ((ان الله جعل قلوب الائمة مورد لارادته فإذا شاء شيئا شاؤه و هو قوله و ما تشاؤن إلا ان يشاء الله خداوند دلهای ائمه معصومین(ع) را جایگاه اراده خویش قرار داده است. پس هرگاه او چیزی را بخواهد آنها نیز خواهند خواست. [۶] و یا در یکی از دعاهای رجبیه که منتسب به ناحيه مقدسه شده، آمده است: اللهم اني أسئلك بمعاني جميع ما يدعوك به ولاة أمرك المأمون على سرك المستبشرون بأمرك. الواصفون لقدرتك، المعلنون لعظمتك أسئلك بما نطق فيهم من مشيتك فجعلتهم معادن لكلماتك و أركانا لتوحیدک و آیاتک و مقاماتك التي لا تعطيل لها في كل مكان يعرفك بها من عرفك الافرق بينك وبينها الا أنهم عبادك وخلقك».

مخصوصا توجه به جملات اخیر این دعای عارفانه حایز توجه است. و یا جملاتی در دعاهای دیگر در شأن و منزلت اعمه عليهم السلام آمده است همانند این فراز که در دعای ائمه بقیع خوانده میشود السَّلام علیکم یا خزان علم الله و حفظه سره و تراجمه وحیه» [۸] که درک صحیح و عمیق این جملات به سادگی میسر نیست و حداقل فاصله ذاتی بسیاری که میان معصوم و مردم وجود دارد، به خوبی آشکار می سازد.

معصوم در این نگاه نمی تواند حجت، پیشوا و اسوه قرار گیرد؛ زیرا این مقامنشان می دهد که طبیعت و سرشت آنها فاصله بسیاری با انسانهای معمولی دارد و به همین علت اعمال آنها غیر قابل تقلید و الگو برداری است و حجت بودن – به این معنی که خداوند بوسیله آنها و اعمال و کردارشان در قیامت با مردم محاجه کند و آنها را دلیل آورد – نیز به معنی است؛ زیرا مقایسه انسانهای معمولی که دچار هزاران [ صفحه ۶] کاستی و محدودیتهای ذاتی هستند با شخصیتهایی که تالی تلو خداوند قرار می گیرند، خلاف حکمت و عدالت است. این مقایسه همانند آن است که خداوند یک پهلوان قدر قدرت را حجت و الگو قرار دهد برای یک طفل یک روزه که حتی او را تصور هم نمی تواند بکند اصولا این دو موجود گر چه انسانند ولی تفاوت و نا همگونی آنها به حدی است که امکان ارتباط با یکدیگر را ندارند؛ و یا این که فرشته را برای مردم حجت قرار دهد. فرشته دارای خصوصیاتی است که ذاتا با انسان تفاوت دارد و عقلا نمیتواند الگو و اسوه برای انسان قرار گیرد.

درک موجودی اینچنین از طرف انسانهایی که ظرفیت و سعه وجودی ناقص دارند، نه ممکن است و نه امکان تقلید و الگو گیری دارد این مقام همانند مقام خدایی است با این تفاوت که اینها مخلوق اند و خداوند خالق یا به عبارتی اینها معلول اند و او علت این موقعیت جایگاهی است که حتی فرشتگان مقرب را نیز امکان همسنگی نیست چه رسد به انسانهایی که با کاستیهای فراوان به دنیا می آیند و هزاران مانع بیرونی و درونی در مسیر خود دارند، و آنچه از حقایق هستی میتوانند درک کنند به نسبت آنچه قادر به درک آن نیستند چون قطره به دریاست. پس چگونه می توان با چنین تفاوتی آنها را «اسوه» دانست و حجت الهی بر مردم؟!

به همین دلایل خود معصومین (ع) کمتر در این باب سخن گفته اند و اگر سخن و اشاره ای داشته اند بیشتر با خصصین و اصحاب بر جسته خود بوده است که امکان هضم اندکی از آن را داشته اند معصوم مکلف است که به اندازه توانایی و قدرت درک انسانهای معمولی سخن بگوید تا توان هضم و درک آن را داشته باشند امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هیچگاه با بهره از تمام خرد خویش با مردم سخن نگفت و می فرمود: ما رسولان الهی مکلف شده ایم به اندازه خرد مردم با آنها [ صفحه ۷] سخن گوییم [۹] و یا در عباراتی خصوصیات فوق بشری آها به عنوان اسرار آل محمد مطرح میشود که نباید آن را برای هر کسی فاش ساخت؛ زیرا ورود به این مباحث صراط خطرناکی است که ممکن است به انحراف افراد منجر شود. بودند میان اصحاب ائمه معصومین علیهما السلام که کلماتی از آنها شنیده و نتوانستند آن را هضم کنند و مدعلی الوهیت آنها شدند و یا به افشاء اسرار آل محمد پرداختند و هنگامی که سخن آنها را به ائمه میرساندند، آنها تکذیب می کردند و یا آنان را گمراه می خواندند.

ما نیز مکلف به درک واقعی این جایگاه نیستیم؛ زیرا مقدور ما نیست و لا يكلف الله نفسا إلا وسعها» و موجود ناقص آنچه از وجود کاملتر را درک کند نیز ناقص است وسعه وجودی ما گنجایش دریافت این مقام را کما هو حقه ندارد. از طرفی نیز با روایات بسیار زیادی روبرو هستیم که ما را به تبعیت و تاسی و شناخت معصوم دعوت میکند و عدم شناخت معصوم را همانند مرگ جاهلیت میداند پیامبر و ائمه علیهم السلام را حجت خدا بر زمین میداند و آنها را ،مرشد هادی و اسوه مردم می نامد و یا آیاتی که تصریح دارد ،پیامبر بشری همانند شماست. لازمه بشر بودن آثار و خصوصیاتی است که با مقام ثبوتی آنها فاصله بسیار دارد. بشری با محدودیتها غرائز و کششهای بیرونی و درونی گوناگون به گونه ای که بتوان تصور و حتی تصدیق کرد که می توان همانند او حرکت کرد عمل کرد تقلید کرد و الگو گرفت.

در این تضاد ظاهری ما جز برگزیدن یکی از دو راه را نخواهیم داشت یا باید با تکلف تمامی روایات و آیات یکی از دو طرف را در رد و یا تاویل کرد؛ و یا این که به روش دیگری این عویصه را برداشت که نه نیازی به تاویل و تفسیرهای نه چندان عقلایی باشد و نه آنها را از حوزه راهنمایی و الگوگیری خارج نماید. [ صفحه ۸] راه حل جمع بین این دو دسته از روایات آن است که بین مقام ثبوت و اثبات تفکیک قائل شد مقام ثبوت همان جایگاه واقعی و فوق بشری معصوم است که از آن سخن گفتیم. موجودی که به ظاهر بشر است ولی تالی تلو خداوند قرار گرفت و با اندکی ،تنزل جامع تمامی کمالاتی است که برای ذات اقدس احدیت قائلیم.

 و همین موقعیت است که به آنها شایستگی وساطت وحی یا تفسیر و تبیین کلام الهی را میدهد این تمایز ذاتی (نه اعتباری)، قدرت و توان درک کامل کلام الهی به صورت انحصاری را در وجود آنها میسر ساخته است. موقعیتی غیر قابل جایگزینی و دارای همه لوازم و اصول این شایستگی درک واقعی و شناخت کنه این مقام برای انسانها همانند درک کنه ذات الهی) غیر ممکن است و به همین علت مکلف به شناخت آن نیز نمیباشند وجود آنها در این مرحله به اندازه وجود الهی رازآلود و دست نایافتنی است و ممکن است ورود در آن برای بسیاری از مردم گمراه کننده نیز باشد ولی معصوم در مقام اثبات، همه خصوصیات و آثار و علایم یک بشر را داراست که هم درک و شناخت آن مقدور است و هم تبعیت از آن. بنابراین می توان گفت: معصوم در مقام اثبات، همانند قرآن وجودی تنزل یافته پیدا کرده است به همان دلیلی که قرآن برای قابل درک قرار گرفتن، نازل شده است، در غیر اینصورت هیچ بشری توان تحمل کلام الهی را نداشت؛ و معصوم نیز در جایگاه ثبوتی خود، برای بشر دست نایافتنی و غیر قابل تحمل بود. بنابراین با وجود مادی و اثباتی ،آنها از آن مرحله فاصله بسیار گرفت تا بتواند برای مردم الگو و اسوه و راهنما قرار گیرد و قابلیت تبعیت و تاسی داشته باشد. [۱۱] . [ صفحه ۹] باید توجه داشت که ورود به مقام ثبوت معصوم، اولین عارضه ای که ایجاد خواهد کرد این است که فاصله ای عمیق میان انسانهای معمولی و معصوم ایجاد خواهد کرد و عملا آنها را از صحنه تاثیر گذاری و تبعیت عملی مردم خارج خواهد نمود و وجود آنها را همچون وجود الهی راز آلود خواهد ساخت که فقط در مقام توسل و رفع حوائج و گرفتاریها مورد استفاده قرار خواهد گرفت!

آنچه امروز از زبان برخی از گویندگان دینی شنیده میشود و گاهی بر قلم برخیاز نویسندگان نیز رفته است، خلط میان این دو جایگاه است. این اختلاط باعث شده اولا به علت عدم ،ظرفیت از آنها موجودی ناقص در ذهن خود بیافرینند. و ثانیا: عملا آنها را از زندگی خویش خارج ساخته و امکان ارتباط عملی میان آنها و مردم را منتفی سازند که ضرر و زیان نتیجه دوم بسیار تاسف برانگیز است؛ یعنی درست برخلاف آنچه آنها در طول حیات خویش درصدد تحقق آن بودند. اگر اندکی بیندیشیم این انحراف در مورد قرآن نیز پدید آمده است قرآنی که به تصریح خود قرآن کتاب هدایت و راهنمای عملی بشر است و باید مو به مو در زندگی انسان پیاده شود و مورد عمل قرار گیرد. امروز بیشتر در رفع گرفتاریها و تحصیل ثواب برای مردگان و زندگان و یا تشریفات عادی و صوری مورد استفاده قرار میگیرد و یا خواندن آن بیش از فهمیدن و درک کردن آن مورد توجه و تشویق است! در حالی که مسلم آن است که عمل به یک آیه قرآن بیش از حفظ کردن تمامی آن و یا قرائت و تجوید آن محبوب شـرع است و امروزه با این که قرآن با بهترین [ صفحه ۱۰] لحن و صوت و با بهترین چاپ و کاغذ و با بیشترین تیراژ در جامعه حضور دارد؛ ولی عملا مهجور و از زندگی عملی و اعتقادی مردم جداست موارد بهره برداری و استفاده مردم از قرآن، غیر از آن است که قرآن بدان جهت نازل شده است. عینا چنین برخوردی را درباره ائمه معصومین علیهم السلام نیز شاهدیم. و باید گفت به دلیل اختلاط میان مقام ثبوتی و اثباتی ،آنها عملا آنها در میان ما مهجور و غریبند.

موارد استفاده و توجه به آنها، غیر آن است که آنها برای آن مامور شده اند اگر معتقد باشیم که رسالت پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام این بوده که مردم وجود آنها را راز آلود و دست نایافتنی تلقی کنند و فقط در مقام دعا و نیایش و توسل و برای رفع گرفتاریها و قضای حوائج به آنها رجوع کنند، هر آنچه به مقام ثبوتی و یا تواناییهای غیر بشری آنها تاکید شود این حالت فزونتر خواهد شد و گرایش بیشتر مردم را بدنبال خواهد داشت، درست آنچه امروز انجام میشود و در جامعه دینی ما به عنوان ملاک ارادت به معصومین علیهم السلام ارزیابی می گردد. ولی اگر معتقد باشیم که رسالت آنها تعلیم گفتاری و عملی چگونه زیستن است و هدایت و راهنمایی بشر سرلوحه رسالت و وظیفه آنهاست، هر چه در توصیف به مقام ثبوتی آنها تاکید کنیم مردم را از این مرحله دورتر کرده ایم؛ زیرا تامین این هدف، نیازمند رابطه ای تاثیر پذیر میان مردم و معصوم است به گونه ای که مردم احساس نمایند، توان همراهی و الگوگیری و تبعیت از آنها را دارند. به عبارتی دیگر نیازمند نگاه بشری و توصیف اثباتی است؛ یعنی مردم را باید با وجود تنزل یافته و مادی آنها آشنا ساخت و رابطه ای الگوپذیر میان آنها برقرار نمود

اصولا «امامت» فقط با این نگاه توجیه پذیر و عقلایی است آن هم امامتی که همواره در حال رشد و بالندگی جامعه است و مستقیما در رفتار و کردار جامعه خویش موثر است و رابطه ای عمیق میان مردم و جلودار به نام «ایمان»، تضمین کننده و تداوم بخش این تاثیر است. [ صفحه (۱۱] معصوم با این نگاه هم قابل ساخت و معرفت است و هم شایسته الگوبرداری و تبعیت و روایات بسیاری که شناخت امام و حجت خدا را ضروری و فرض می شمارد منظور همین وجود اثباتی آنهاست؛ زیرا فقط این مقدار از وجود آنها برای انسان دست یافتنی و قابل معرفت است. و همین گونه از وجود آنها امکان ارتباط و الگوگیری را میسر می سازد. معصوم در نگاه اثباتی همانند دیگر مردم است با تمام خواهشها و محدودیتهای یک انسان. چون دیگر مردم به دنیا می آید، رشد می کند، بندگی خدا میکند زندگی میکند و برای بالندگی بیشتر از نعم پروردگار استفاده میکند، تجربه می کند، چون همه انسانها با موانع برخورد میکند و برای رفع – آنها با استفاده از وسایل قابل تحصیل و دستیابی بشر – مبارزه می کند، برای هر کاری می اندیشد مشورت می کند پیروز میشود، شکست میخورد مریض میشود و همه خصوصیات و عوارض و آثار یک انسان مادی را در خود دارد با این تفاوت که به علت عنایات الهی عملی که از او سر میزند کاملترین و شایسته ترین عملی است که از یک انسان سر میزند و هیچ تخلفی از اوامر الهی ندارد تصویر معصوم علیه السلام در مقام اثباتی در واقع تصویر یک «انسان کامل» است ولی با همان قید انسانیت به گونه ای که قرار گرفتن آنها در جایگاه «اسوه» بودن میسر میسازد این بعد از زندگی معصوم، تصویر یک زندگی بشری است که رضایت الهی را در خود جای داده و یک عمل خداپسندانه و محبوب الهی را فراروی بشر نهاده است و بسیاری از آنها نیز در چهارچوب عقلانی قابل توجیه است و برای همه بندگان خداوند حجت این دیدگاه همان نگاهی است که امیرمومنان علیه السلام در دعای کمیل و امام زین العابدین علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی و بسیاری از دعاهای مأثور از ائمه معصومین علیهم السلام به نمایش در آورده است.

آنچه در صحیفیه سجادیه در مقام نیایش با پروردگار آمده است، – که همانا سخن یک معصوم در مقام نیایش است – درست یک نگاه بشری است؛ یعنی سخن یک انسان است با خالق خویش. و یا در دعاهای شعبانیه و رجبیه که اتفاقا این گونه دعاها از جهت سند و حتی مضمون بسیار قويتر [ صفحه ۱۲] از دعاهایی است که اندکی به مقام ثبوتی نیز پرداخته است. توجه و دقت در این نوع زندگی معصومین علیهم السلام به ما اجازه خواهد داد که با دقت و وسواس، همه جوانب و ابعاد زندگی اجتماعی – سیاسی و حتی فردی ائمه علیهم السلام را مورد بررسی قرار داده و از آن در مسیر زندگی انسانی خویش استفاده نماییم. این نوع شناخت و منظر، فاصله عملی زندگی آنها را با انسانها کاهش داده و رابطه ای «شدنی» با آنها برقرار می نماید.

این دید به ما اجازه خواهد داد که اصول و ارزشهای آنها را بدون تکلف و سنگینی غیرقابل تحمل که ناشی از فاصله ذاتی آنها باشد – در زندگی روزمره خود وارد نموده و از آنها به خوبی الهام گیریم. رابطه ای که در این نگاه میان مردم و معصوم برقرار میشود یک رابطه بشری و انسانی است که مسیر هدایت را با گفتار و همچنین جلوداری عملی، به دیگران می آموزد. در غیر اینصورت مجبور خواهیم بود با توصیفهای غیر بشری آنها را از زندگی انسانها خارج نموده و فقط نامی از آنها را در زندگی خویش داشته باشیم و با این سخن که این کار کار علی و حسین است هیچگونه از سیره و مشی عملی آنها را مورد بهره برداری و الگوگیری قرار ندهیم و فقط در گفتار به تمجید و ستایش بسنده نموده و محبت – بدون عمل – را شاخص ارادت و تبعیت بدانیم. به عبارتی دیگر ارادت لفظی را به جای «تاسی عملی کافی دانسته و به آن دلخوش نماییم و به نظر نگارنده دلیل عمده آن خلط و آمیختن میان این دو جنبه است.

دانلود کتاب لولو و مرجان، چشم اندازی به تحریفات عاشورا
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب لؤلؤ و مرجان (چشم اندازی به تحریفات عاشورا)
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها