کتاب کم عمق ها : اینترنت با مغز ما چه میکند
عنوان | کتاب کم عمق ها : اینترنت با مغز ما چه میکند |
نویسنده | علی |
ژانر | علمی-تخصصی، روانشناسی شناختی، فناوری و جامعه |
تعداد صفحه | 372 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب کم عمق ها : اینترنت با مغز ما چه میکند نوشته نویسنده نیکلاس کار pdf بدون سانسور
عنوان اثر: کم عمق ها : اینترنت با مغز ما چه میکند
پدید آورنده: علی
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: مرداد 1404
شمارگان صفحات : 372
معرفی کتاب کم عمق ها : اینترنت با مغز ما چه میکند
نزاع بین حامیان و مخالفان شبکه اینترنت که در طول دو دهه اخیر از طریق دهها کتاب و مقاله و هزاران پست وبلاگی، ویدئوکلیپ و پادکست ادامه داشته، بهاندازه مجادلات پیشین دوقطبی شده است. این بحث همیشه مهم بوده ــ محتوا واقعاً اهمیت داردــ اما ازآنجاکه محتوا بر اساس ایدئولوژی و سلایق شخصی مورد قضاوت قرار میگیرد، مباحثات همیشه به بنبست رسیده است. دیدگاهها افراطی شده و حملات جنبه شخصی به خودشان گرفتهاند. حامیان، بهکنایه طرف مقابل را «مرتجع» و «فناوری ستیز» و مخالفان، بهتمسخر حامیان را «بیفرهنگ»، «خیالاتی» و «سادهلوح» مینامند. نیکلاس کار، در کتابش باتکیهبر دامنهٔ وسیعی از مطالعات تاریخی و علمی سعی دارد تأثیرات شناختی اینترنت را بر ذهن انسان کندوکاو کند و پیامدهای فکری و فرهنگی آن را روشن سازد.
خلاصه کتاب کم عمق ها : اینترنت با مغز ما چه میکند
«دیو بایست بایست لطفا بایست .دیو خواهش میکنم این درخواست ملتمسانه ابر کامپیوترهال از فضانورد سنگدل دیو باومن است که مربوط میشود به یکی از صحنه های مشهور و نیش دار پایانی فیلم استنلی کوبریک به نام ۲۰۰۱ اودیسه فضایی در این صحنه باومن که نزدیک بود به خاطر نقص فنی این ماشین به سفر مرگ به اعماق فضا فرستاده شود، با آرامش و خونسردی مدارهای حافظه ابر کامپیوتر را که کنترل مغز مصنوعی اش را در دست دارد قطع می.کند هال با بیچارگی می می گوید «دیو دارم ذهنم را از دست میدهم میتوانم حسش کنم میتوانم حسش کنم.
من هم میتوانم حسش کنم طی چند سال اخیر همیشه این حس ناخوشایند را داشته ام که انگار کسی یا چیزی با مغز من ور می رود نقشه مدارهای عصبی ام را بازسازی و حافظه ام را دوباره برنامه نویسی میکند ،البته ذهنم از دست نمیرود تا جایی که فعلا میدانم اما در حال تغییر است دیگر به سیاق گذشته فکر نمیکنم این حس غریب بیشتر حین مطالعه به من دست میدهد. پیشتر غرق شدن در کتاب یا مقاله ای بلند برایم آسان بود ذهنم درگیر پیچشهای روایت یا چرخشهای بحث میشد و میتوانستم ساعتها در درازای یک نوشته پرسه بزنم اما دیگر این طور نیستم اکنون تمرکزم بعد از دو یا سه صفحه از بین میرود بی قرار می شوم سر نخ را گم میکنم و دنبال کار دیگری برای انجام دادن می.گردم مثل این است که باید دایما ذهن خودسرم را سر متن برگردانم. مطالعه عمیقی که قبلا به صورت طبیعی به سراغم میآمد الان به یک چالش تبدیل شده است.
فکر کنم بدانم که چه خبر است طی بیش از یک دهه گذشته مدت زیادی را برخط گذرانده،ام جستجو و وب گردی کرده ام و گاهی هم چیزی به پایگاه دادههای عظیم اینترنت افزوده ام وب برای من یک نعمت خداداد بوده است. تحقیقی که زمانی چندین روز در میان پشته ای از کتابها یا نشریات ادواری در کتابخانه وقت می گرفت الان چند دقیقه ای انجام میشود. تنها لازم است در گوگل چند مطلب را جستجو و روی چند پیوند کلیک کنم تا بتوانم به زودی حقیقت افشاگر یا نقل قول پرمغزی را که دنبالش بودم پیدا کنم حتی فکرش را هم نمیکنم که بتوانم حساب ساعتها یا گالنهای بنزینی را که اینترنت برایم صرفه جویی کرده نگه دارم من بیشتر کارهای بانکی و خیلی از خریدهایم را برخط انجام میدهم از مرورگرم برای پرداخت قبضها زمان بندی قرارهای ،ملاقات رزرو پرواز یا اتاق هتل تمدید گواهینامه رانندگی و فرستادن دعوت نامه یا کارت تبریک استفاده میکنم حتی وقتی کار نمیکنم کمتر پیش میآید که به کاری غیر از کندوکاو در بیشه زار وب بپردازم؛ کارهایی از قبیل جدید فیسبوک دیدن کلیپهای ویدیویی خواندن و نوشتن ایمیل مرور سرخط خبرها و وبلاگها پیگیری ارسالی ها دریافت موسیقی یا فقط سفر سبکباری از پیوندی به پیوندی دیگر اینترنت تبدیل به رسانه همه منظوره من شده است؛ مجرایی که عمده اطلاعات از درون آن روانه چشم و گوش و ذهن من می شود. مزایای دسترسی بی درنگ به چنین انبارهای با غنایی باورنکردنی از داده ها که به راحتی قابل جستجو است، کم نیست. این مزایا به گستردگی تشریح و ستوده شده است به گفته هذر پرینگل نویسنده مجله آرکیالوجی «گوگل، با گردآوری و تمرکز اطلاعات و ایده هایی که زمانی چنان در سراسر جهان پراکنده بودند که به ندرت کسی از آنها منتفع میشد، یک نعمت شگفت آور برای بشریت محسوب میشود.» کلایو تامپسون از) مجله (وایرد میگوید یادآوری کامل حافظه سیلیکونی میتواند نعمت کلانی برای تفکر باشد.
در نعمت بودنشان شکی نیست اما بهایشان را هم باید پرداخت چنان چه مک لوهان هم اشاره کرده رسانه ها تنها مجراهای اطلاعات نیستند بلکه مواد و مصالح برای تفکر را هم تامین میکنند و در عین حال فرآیند تفکر را هم شکل میدهند. به نظرم میرسد که اینترنت ظرفیت مرا برای تمرکز و تعمق خرد خرد تحلیل می برد برخط باشم یا نباشم ذهنم انتظار دارد اطلاعات را به همان شیوه ای که اینترنت برایش فراهم میکند دریافت :کند جریان تند و پرتحرکی از ذرات زمانی من غواص دریای کلمات بودم اما اکنون مثل یک جت اسکی ،سوار تنها سطح آب را کمی میشکافم.
در ابتدا به نظرم آمد که شاید من گمراه یا منزوی شده باشم اما گمان نمیکنم این طور باشد چون وقتی مشکلاتم در مورد مطالعه را با دوستانم در میان میگذارم میگویند که آنها هم از همین مصیبت رنج میبرند هر چه بیشتر از وب استفاده میکنند برای متمرکز ماندن روی یک متن ،بلند با چالش بیشتری مواجهند. بعضیشان حتی نگرانند که شاید به پریشان فکری مزمن دچار شده باشند چند نفر از وبلاگ نویسهایی هم که نوشته هایشان را میخوانم به همین پدیده اشاره کرده اند. اسکات کارپ که پیشتر برای یک مجله کار میکرد ولی الان وبلاگی در باب رسانههای برخط دارد اعتراف میکند که دیگر اصلا کتاب نمی خواند او در وبلاگش مینویسد رشته اصلی من در دانشکده ادبیات بود و خوره کتاب خوانی بودم اما چه شد؟» و خودش در مورد پاسخ سوالش گمانه میزند شاید دلیل این که بیشتر مطالعه ام را روی وب انجام میدهم به این خاطر نباشد که شیوه مطالعه ام عوض شده چون دنبال راحتی در مطالعه هستم بلکه از این جهت باشد که شیوه تفکرم تغییر کرده است. ) بروس ، فریدمن که آسیب شناسی در دانشکده پزشکی دانشگاه میشیگان است و وبلاگی هم در مورد کاربرد کامپیوتر در پزشکی دارد در گفتگوی تلفنی مفصلی که درباره نوشتهاش با من داشت در مورد چگونگی تغییر عادتهای ذهنی اش توسط اینترنت ، این گونه بیان داشت که الان دیگر تقریبا به طور کامل قابلیت خواندن و جذب مطلبی بلند روی وب یا روی کاغذ را از دست داده ام.» وی طی یک گفتگوی تلفنی با من اظهار کرد که تفکرش نوعی کیفیت مقطع استاکاتویی پیدا کرده است که بازتاب شیوه مطالعه پویش گونه سریع تکه متنها از منابع برخط .است وی تصدیق کرد که دیگر نمیتوانم جنگ و صلح را بخوانم قابلیتش را از دست داده ام دیگر حتی هضم وبلاگی با بیش از سه یا چهار پاراگراف برایم سخت شده است. عادت کرده ام سطحی بخوانم فیلیپ دیویس دانشجوی دکترای ارتباطات در دانشگاه کرنل که در وبلاگ انجمن» نشریه «گرانه مشارکت دارد خاطره ای از دهه ۱۹۹۰ را به یاد میآورد که به دوستش نشان داد چگونه از مرورگر وب استفاده کند او میگوید از این که دوستش مکث میکرد تا متن وب سایتهایی را که داشتند از رویشان رد میشدند ،بخواند تعجب کرده و حتی کمی آزرده شده بوده است.
او دوستش را چنین سرزنش میکند قرار نیست صفحات وب را بخوانی فقط روی کلماتی که ابرمتن شده اند کلیک کن! اما اکنون دیویس مینویسد من خیلی میخوانم یا بهتر است بگویم که باید خیلی بخوانم اما حقیقت این است که نمیخوانم بلکه فقط سطحی خوانی میکنم صفحات وب را بالا و پایین میروم با این که خودم دیگران را متهم میکنم که قضیه را خیلی ساده برگزار میکنند خودم هم برای بحثهای بلند کشدار و تفصیلی حوصله خیلی کمی دارم. به نظر میرسد ،کارپ فریدمن و دیویس که همگی فرهیخته و مشتاق نویسندگی تا حدودی از نقصان قوای ذهنی شان برای مطالعه و تمرکز مطمئنند به گفته ،آنان با در نظر گرفتن همه جوانب مزایایی که از استفاده از اینترنت عایدشان میشود (دسترسی سریع به کوهی از اطلاعات ابزارهای نیرومند جستجو و پالایش و راهی آسان برای به اشتراک گذاشتن نظرات با گروه کوچکی از مخاطبان علاقه مند با خسارت ناشی از محرومیت از توانایی آرام نشستن و تورق یک کتاب یا مجله سربه سر میشود. فریدمن در ایمیلی برایم نوشت که هیچگاه مثل این اواخر خلاق نبوده ،است و این خلاقیت را به وبلاگش و همین طور به قابلیتش در مرور و پویش کرور کرور اطلاعات روی وب نسبت میدهد کارپ به این باور رسیده است که خواندن انبوهی از خرده متن های پیوند شده برخط راه کارآمدتری برای گسترش ذهنش است تا خواندن کتابهای دویست و پنجاه صفحه ای.»
با این حال اضافه میکند که ما هنوز به برتری فرآیند تفکر شبکه شده واقف نشده،ایم چرا که هنوز داریم آن را در مقایسه با فرآیند تفکر خطی قدیمیمان میسنجیم.» | | باور دیویس بر این است که شاید اینترنت مرا خواننده کم طاقتی تری کرده باشد اما فکر میکنم از جنبههای بسیاری باهوش ترم کرده است اتصال بیشتر به اسناد فرآوردهها و افراد یعنی تاثیرگذاری بیرونی بیشتر بر فکرم و در نتیجه بر نگارشم جالب این که هر سه نفر میدانند که چیزی مهم را قربانی کرده اند اما حاضر نیستند به شیوه سابقشان برگردند.
برای بسیاری کتاب خوانی یک کار از مدافتاده به نظر میرسد شاید حتی کمی احمقانه مثل این که کسی خودش پیراهنش را بدوزد یا خودش قصابی .کند جو اوشی» رئیس هیات دانشجویان دانشگاه ایالتی فلوریدا و برنده بورس تحصیلی رودس» در سال ۲۰۰۸ میگوید «من کتاب نمیخوانم میروم سراغ .گوگل بدین ترتیب میتوانم اطلاعات مرتبط را سریع تر جذب کنم.» اوشی که کارشناسی فلسفه دارد فکر میکند وقتی میتواند با جستجو در گوگل بوکز صفحات مورد نظرش را بخواند و در چند دقیقه قطعات مربوطه را دست چین ،کند دلیلی ندارد که همه فصلهای یک کتاب را شخم .بزند او میگوید «نشستن و خواندن سرتاسر یک کتاب بی معنی .است وقتی میتوانم اطلاعاتی را که لازم دارم به سرعت از وب ،بگیرم این روش فقط اتلاف وقت است.» استدلال او این است که وقتی یک شکارچی ماهر برخط بشوی کتابها غیر ضروری میشوند.
- انتشار : 24/05/1404
- به روز رسانی : 24/05/1404