رمان عروس خون

رمان عروس خون 1
عنوانرمان عروس خون
نویسندهمینا گودرزی
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه369
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان عروس خون اثر مینا گودرزی

دانلود رمان عروس خون اثر مینا گودرزی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

ترنم دختری ۲۰ ساله که تا این سن در کنار پدر و عمه ی مهربانش زندگی ارام و بی دغدغه ی را سپری کرده است ناگهان با تصادف پدر با مردی جوان که منجر به مرگ مرد می شود زندگیش دستخوش حوادث غیر منتظره ی میشود و خانواده متوفا که روستایی و سنتی هستند درخواست قصاص می کنند و تنها راه صرف نظر از قصاص را خون فصل می دانند ترنم برای نجات پدر علیرغم میل باطنی و ترس از اینده و با وجود برخورد بسیار بد و خصمانه ی انان به این درخواست تن در میدهد و به ظاهر به عنوان دختر ولی در واقع برای کلفتی پا به دنیای جدیدی می گذارد ولی …

خلاصه رمان عروس خون

دیگر نتوانستم حرفی بزنم. اشک مهلتم نداد، بلند شدم و رفتم کنار ماشین ایستادم. دیگر نمی خواستم به آن اتاق بروم و التماس کنم. این کار برایم عذاب آور بود. مدتی بعد عمه و حق گو و سرهنگ رسولی آمدند. عمه گفت: ترنم، پیاده شو و خداحافظی کن، تو چرا اینجوری کردی؟ پیاده شدم. باز هم آن مرد جوان کنار در ایستاده بود و نگاهم می کرد. جلو رفتم و گفتم: آقا، بابت همه چیز ممنونم و برای این پیشامد متاسفم. ببخشید اگر زحمت دادیم. دیدم جوابی نمی دهد. گفتم: شب بخیر و خدا نگهدار. تا آمدم سوار ماشین بشوم با صدای ملایم و گرفته ای گفت: به خاطر پدرت حاضری هر کاری بکنی؟

با خوشحالی به طرفش برگشتم و یک لحظه نفهمیدم چکار کردم، دست هایش را گرفتم و گفتم: بله، بله، البته که حاضرم. هر کاری بگید انجام میدم. او با قیافه اخم آلودی دست هایش را از دستم بیرون کشید. تازه فهمیدم کار بدی کردم. گفتم: منو ببخشید، منظوری نداشتم. از حرف شما خیلی خوشحال شدم، نگفتید چکار کنم. بدون آنکه نگاهم کند گفت: بعدا میفهمی. و بعد بدون خداحافظی رفت و در را بست. سوار ماشین شدم. عمه خوشحال بود، گویی امیدوار شده بود. چند وقت بی خبر بودیم. دو هفته ای بی سر و صدا سپری شد. گویا آنها به دیدن پدر در زندان رفته بودند و قرار شده بود برای صحبت

و دادن رضایت به خانه ما بیایند. از شادی روی پاهایم بند نبودم ولی آقای حق گنگو پریشان بود و حرفی نمیزد. برای شب بی صبرانه منتظر ورودشان شدیم ولی هنگام غروب آقای حق گو آمد و گفت: اون ها راضی نیستن بیان خونه ما و گفتن ما بریم اونجا. بدون لحظه ای درنگ حرکت کردیم. حق گو ابتدا حرفی نمیزد و بعد نگاهی به من انداخت و گفت: ترنم، به خاطر پدرت هر کاری میکنی؟ من با تعجب گفتم: این که معلومه، اونا از خون پدر بگذارن، هر چی بشه اهمیتی نداره. عمه با تعجب پرسید: ببینم چرا اینو پرسیدی؟ حق گو ساکت شد و ما باز هم همان مسیر قبلی را رفتیم. این بار خیلی آرام و بهتر

از قبل با ما برخورد کردند و تا نشستیم برایمان میوه و چای آوردند. حق گو گفت: خوب حاج آقا طبق خواسته شما حرفی نزدم، حالا اون اینجاست و شما خودتون بگید. حق گو سربسته صحبت می کرد. آن مرد پوک محکمی به قلیونش زد و گفت: دختر میدونی میخوایم رضایت بدیم تا پدرت آزاد بشه؟ لبخندی زدم و گفتم: این نهایت لطف شماست. _اما این کار یه شرط داره، یا اون اجرا میشه یا پدر تو رو قصاص میکنن. با تعجب نگاهش کردم. زن ها زل زده بودند به من. عمه دستم را می فشرد. نمی دانم چرا حس کردم عمه هم خبر دارد و فقط من بی خبرم. آب دهانم را قورت دادم و گفتم: چه شرطی؟

رمان عروس خون
1.47 مگابایت
PDF
دسته بندی : رمان عاشقانه
نویسنده : مینا گودرزی
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان عروس خون هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان عروس خون

لطفا پس از مطالعه رمان عروس خون نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساناز
1 سال قبل

زیبا بود

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک