دانلود رایگان رمان رج آخر اثر مریم حیدریان
دانلود رمان رج آخر از مریم حیدریان (هرانوش) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ما را دنبال کنید با تنها نوه خاندان رهایی، کبوتر بعد از جشن 18 سالگی اش مجبور به گرفتن تصمیم سختی شده و مابین دوراهی قصاص و بخشش قاتل پدرش گیر کرده است، عرفان که فرزند قاتل می باشد با نقشه و نیرنگ به کبوتر نزدیک می شود …
خلاصه رمان رج آخر
حينی که دستهايش را عمود به بدنش باز کرده بود و نگاهش را به خطوط لوزی شکل زير پايش ميخکوب کرده بود روی کاشیهای فيروزه ای اطراف جوی وسط عمارت قدم برمیداشت … با هر تکانی که به خاطر عدم تعادلش میخورد رشاد از دور تيکی به زير چشمش می افتاد اما دلش نمی آمد در مقابل شوق درونی اش مقاومتی نشان دهد … دوستای من هر جوری باشه خودشون رو میرسونن
سنگ هم از آسمون بباره اونا ميان … تازه برف بياد آخر شب میريم برف بازی … رشاد برامون آدم برفی درست میکنی؟ اخم غليظی روی پيشانی اش خط انداخت و سری به اطراف تکان داد … حينی که پرتقال ها را روی درخت چک میکرد … به خدا شما دخترا يه چيزیتون میشه … مگه مجبورين حالا تو اين هوا تولد بازی راه بندازين؟ از لبه ی جوی پايين پريد و حينی که به سمت رشاد قدم برمیداشت دستهايش را سمت دهانش برد و های عميقی روی انگشتانش نشاند
خيلی هم خوبه! … حالا مردا که تا آخر شب نيستن … نکنه دلت میسوزه راهت نمیديم؟! نگاه خشمگينش را رو به کبوتر گرداند و تای ابرويی بالا داد … زياد شلوغ پلوغ نکنين … زشته … بزن و برقص ممنون … دست به کمر مقابل رشادی که قامتش بيش از دو برابر کبوتر بود قد علم کرد و چانه بالا کشيد … چشمان از غضب باريک شده اش را به سمتش دوخت و سری به غمزه تکان داد … لب برچيد و به تمسخر دهان کج کرد …