دانلود رایگان رمان سم هستم بفرمایید اثر داستین تائو
دانلود رمان سم هستم بفرمایید اثر داستین تائو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
جولی کلارک هفده ساله برای آینده اش برنامه ریزی کرده است با دوستش سم از شهر کوچکش نقل مکان کند، در دانشگاه تحصیل کند تابستان را در ژاپن بگذرانند… اما بعد سم میمیرد و همه چیز تغییر میکند. جولی دلشکسته از مراسم تشییع جنازه کنارهگیری میکند وسایل سم را بیرون میاندازد و هر کاری میکند تا اورا فراموش کند اما پیامی که سم از خود به جا گذاشته است خاطرات را وادار به بازگشت میکند. جولی که از شنیدن دوباره صدای او دیگر ناامید شده با تلفن همراه سم تماس میگیرد تا به صدای ضبط شده او گوش دهد. و سم گوشی را برمیدارد …
خلاصه رمان سم هستم بفرمایید
در نیمههای راه فکر عجیبی به سرم میزند توی پیاده رو می ایستم و نسیمی برگها را سر راهم میریزد؛ یعنی اگر پشت سرم را نگاه میکردم سم را میدیدم که کت به دست آنجا ایستاده و به بقیه وسایلش زل زده؟ بدون اینکه لحظه ای سرم را برگردانم از خیابان رد میشوم و راهم را در امتداد ردیف خانه ها ادامه میدهم قیافه سم را تصور میکنم و حتی به این فکر میکنم که اگر آنجا بود چه میگفت در راه سرمای ملایمی حس میکنم النزبرگ در شرق کوه های گسکید قرار دارد در نتیجه هر از گاهی باد کوهستان آدم را با خودش
میبرد. اینجا شهر کوچکی با خانه های آجر قرمز تاریخی و کلی فضای باز است. سه سال پیش که مادرم توی دانشگاه مرکزی واشنگتن کار پیدا کرد من و پدر و مادرم از سیاتل به اینجا اسباب کشی کردیم ولی بعد از اینکه کاری تمام وقت به مادرم پیشنهاد شد، فقط من و او اینجا ماندیم. پدرم برگشت سراغ کار قبلی اش توی سیاتل و پشت سرش را هم نگاه نکرد. هیچ وقت به خاطر از اینجا رفتنش سرزنشش نکردم پدرم به اینجا تعلق نداشت. گاهی خودم هم فکر میکنم به اینجا تعلق ندارم به قول مادرم در دورانی که همه میخواهند
در شهرهای بزرگ زندگی کنند النزبرگ شهری کوچک و قدیمی است که هنوز دارد خودش را پیدا میکند با اینکه لحظه شماری میکنم تا از اینجا بروم، اعتراف میکنم النزبرگ جاذبه های خودش را دارد. به مرکز شهر که میرسم دست به سینه راهم را ادامه میدهم و میبینم توی همین چند هفته بهار با خودش چه تغییراتی که نیاورده زیر تیرهای برق گل های توی سبد باز شدهداند در امتداد خیابان اصلی ردیفی از سایه بان های سفید برای بازار هفتگی کشاورزها کار گذاشته شده اند. به این امید که به آشنایی برنخورم میروم آن طرف خیابان …
وای مرسییییی
این رمان واقعا عالیه و من خیلی دنبال پی دی اف ش بودم عالی هستید🌹