رمان کلاکت

دانلود رمان کلاکت اثر سروناز روحی (دختر خورشید) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

راستین حکمت، هنر پیشه جوانی که با تلاش و خود به یک سوپراستار تبدیل می‌شود، بعد از پیشنهادهای فراوانی که برای کار به او می‌شود، با عشق سابق خود رو به رو می‌شود. دختری در آستانه‌ی شکست، که دودمان راستین را هدف گرفته …

خلاصه رمان کلاکت

هنوز جلوی در ایستاده بود و نگاهش می‌کرد. راستین پایش را روی پا انداخت رو به حامد گفت: تعارفشون نمی‌کنید بیان داخل؟! حامد سری تکون داد و گفت: چرا نمی‌شینی صحرا جان؟! به خودش آمد. زیر نگاه خیره و سنگین راستین تن یخ زده اش را به زور جلو کشید و روی صندلی جلوی درب اتاق وا رفت. همان صندلی ای را اختیار کرد که اگر آن درنده‌ی وحشی درونش بخواهد حمله کند، دری باز باشد که بتواند بگریزد. راستین ساکت بود. حامد سرجایش برگشت. پشت میزش که قرار گرفت و دست‌هایش را روی میز

بهم رساند. از جو سنگین یک تای ابرویش را بالا داد، دستی به ریش بلندش کشید و به صورت صحرا که مثل گچ شده بود زل زد. ساسان سرفه ای کرد و گفت: خب جناب درویشی… حامد حواسش جمع شد چشم از صورت صحرا برداشت و رو به راستین لبخندی زد. ساسان از سکوتش استفاده کرد و پرسید: برای ساعت کاری برنامه ریزی شده؟ حامد کشید و گفت: البته… ساسان لبخندی زد و حامد شروع کرد: خب می‌خوام بدون مقدمه حرف بزنم، چون نمی‌تونم خوب حرف بزنم بیشتر حرف هامو تو سناریو می‌زنم وتوی کارم…

اما علتی که خواستم شما دو نفر زودتر از بقیه با هم مواجه بشید اینه که داستان من یک ملودرام ملایم  عاشقانه است. قبلا توی نمایش هاتون این روبه رویی صورت گرفته و الحق هر دو از پسش بر اومدید. هر چند اون موقع دانشجوهای بی تجربه بودید و تشنه‌ی دیده شدن اما حالا وضع فرق کرده… سر پروژه هملت با اون همه ناپختگی چاشنی عشقو خوب روی صحنه به نمایش گذاشتید اونقدر که هیچکس باور نکرد شما دو تا دانشجوی تازه وارد به عرصه هستید. هرچند که جفتتون با اتللو خودتون رو تو ذهن خیلی ها ثابت کردید …