رمان طنین یک فریاد

عنوانرمان طنین یک فریاد
نویسندهآیدا باقری
ژانرعاشقانه، معمایی
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک
رمان طنین یک فریاد
رمان طنین یک فریاد
رمان طنین یک فریاد

دانلود رمان طنین یک فریاد اثر آیدا باقری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

طنین، دختر نابغه ای که بعد از مرگ مادرش مجبوره که با پدر و زن باباش زندگی کنه، یه زندگی سر تا سر درد و رنج و تحقیر، طنینی که جز نخبگان کشوره، اما برای رهایی از زندانی که زن باباش براش درست کرده، حاضر میشه با فریاد، گنده لات شهر که از قضا پسر عموشه و متاهل ازدواج کنه، یه زندگی متفاوت که با فریاد معنی پیدا می کنه و طنین خانم میفهمه که این فریاد خان در واقع یه …

خلاصه رمان طنین یک فریاد

از شدت خشم دست هایش مشت می شود. جز به جز چهره ی منفور طاهر را از نظر می گذراند و فکر می کند که اگر به خاطر طنین نبود و مجبور نبود که برای داشتن او رضایت طاهر را داشته باشد، قطعا الان خوب می توانست جواب حرف های صد من یه غاز طاهر را بدهد. طوری که هیچ دندان سالمی توی دهانش باقی نماند!

نفس عمیقی می کشد تا بتواند به خودش مسلط باشد. چند لحظه ای مکث می کند تا این بار از راه دیگری وارد شود: _اوه! کدوم دختره بابا؟ زنم بود، عرفی و شرعی! البته موقت! من به همشون همون اول کار میگم که مهمون امروز و فردان و قرار نیست که خانوم خونه ام باشن، ولی اون دختره ی احمق فکر کرده بود که اگه حامله شه، عقدش می کنم. ولی نمی دونست که من این چیزا برام پشیزی مهم نیست

طاهر با کلافگی نگاه می گیرد و خسته از زبان نفهمی و کوتاه نیامدن های فریاد، دستی توی هوا تکان می دهد و روی مبل می نشیند. در همان حال با چهره ای درهم می گوید: به هر حال، فرقی نمی کنه و تو بازم عین جمشید یه لاشی هستی فریاد! باهات که رو دروایسی ندارم! همه ی این چیزایی هم که میگی و بهشون افتخار هم می کنی رو طنین بهتر از هرکسی می دونه. مطمئنم راضی نمیشه یه لحظه هم تو رو تحمل کنه!

و بعد با خنده ای پیروزمندانه، در برابر چشم های خشمگین فریاد ادامه می دهد: _خودت قضاوت کن فریاد خان! رتبه ی دو رقمی کنکور ریاضی و چه به گنده لات شهر! طنین حتی بهت نگاه هم نمی کنه! فریاد از شدت عصبانیت چشم می بندد و سعی می کند هرجور که شده جلوی خودش را بگیرد تا همینجا نفس طاهر را نبرد! صدای نفس های غضبناکش آنقدر بلند است که حتی طنین ایستاده در پشت در اتاق نیز می شنود و…

قلبش سراسر نفرت، حرص را به جانش می نشاند! راست میگی خان عمو، من گنده لاتم… ولی اگه باشم هم تو باید بهتر از هر کسی دلیلش رو بدونی خان عمو… طاهر خان… بزرگ فامیل! تویی که همه ی ثروت بابام رو بالا کشیدی و من دانشجو رو با یه مادر مریض و دو تا خواهر مدرسه ای، تو این شهر درندشت بین این همه گرگ ولم کردی. یکم فکر کن… یادت میاد چیکار کردی باهام

من اون مال و اموال رو… طاهر سعی داشت حرفی بزند اما، با دستی که جلوی او گرفت، وادارش کرد که ساکت بماند. و بعد، درحالی که مقابلش روی مبل می نشست، با خونسردی ادامه داد: _یه جوون بیست و دو ساله ی عزادار و بی دست و پا که مجبور بود برای پیدا کردن داروهای مادرش با هزارتا گرگ و شغال دست به یقه بشه

و بدون مکث، تیشرتش را از تن می کند و با نیم تنه ی برهنه و ورزیده اش که پر از زخم است، نیشخند عمیقی تحویل طاهر ساکت روبرویش می دهد. با غیظ زمزمه می کند: اینارو می بینی؟ اینا یادگار اون روزاست، که حتی اگه خودم بخوام هم نمی ذارن که اون روزا و کاری که تو باهام کردی رو فراموش کنم. فهمیدی خان عمو؟ من بزرگ شدم! دردام بزرگم کردن …

دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است

دیدگاه کاربران درباره رمان طنین یک فریاد
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها