دانلود رایگان رمان مرگ ماهی اثر فاطمه حیدری
دانلود رمان مرگ ماهی اثر فاطمه حیدری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
همه چیز بستگی به نگاه آدمی دارد، ما به غرق شدنی میگوییم مرگ که براي ماهی زندگیست! ازدواج سنتی ماهدخت و معین که به یک ازدواج پیچیده و پر از سکوت تبدیل شده است! وحضور برادر معین که باعث میشود دهان بسته این پیوند بالاخره به اعتراض باز شود و حرف های مانده دل بازگو شود …
خلاصه رمان مرگ ماهی
آدم ها هر روز صبح با اتفاق متفاوتی احساس لذت میکنند. مادری که کودکش را روانه مدرسه میکند. زنی که با نوازش همسرش از خواب بیدار میشود… پیرمردی که به جای بچه های بی وفا به عشق گنجشک هایش روز را شروع میکند… اما برای ادم هایی تنهایی مثل من هیچ چیز از یک اتوبوس خلوت و جایی برای نشستن و کمی باران لذتبخش نیست بنشینم کنار باران و از لذت در آغوش کسی به خواب رفتن بگویم. رستوران مثل همیشه شلوغ بود و سهیل باز داشت سر اشپزهای بیچاره داد میزد. کنار در ورودی اشپزخانه می ایستم.
هرم اشپزخانه میخورد به صورتم… دست به سینه و با آن لبخندی که نمیتوانم از صبح پنهانش کنم. گوشت های داغ را با دستش اینور انور میکرد و داد میزد… میدانستم وقتی عصبی بود چقدر ترسناک میشد… با گذاشتن انگشت اشاره روی بینیم از اهالی اشپزخانه میخواهم ساکت باشند. _با شما دارم صحبت میکنم به چی میخندین؟ و برمیگردد عقب… میخندم و احساس میکنم چقدر امروز همه چیز زیباست حتی دعوای سهيل حتى مظلوم شدن اشپزها… _به تو دارن میخندن خان دایی. رو به رویم میایستی دستم را
میگیری: خان دایی اره؟ _اره… حق نداری سرشون داد بزنیا … برو سالنو ببين مثل همیشه پره به جای اینکارا به دوبار ازشون تشکر کن انرژی بده… اینام خسته میشن یه روزیا! بینی ام را بین دو انگشت میگیرد: فضولیش به شما نیومده. مرا میکشد سمت اتاقش و من که دست تکان میدهم و داد میزنم “زود برمیگردم” _چه خبره؟ خوشحالی… پا روی پا میاندازم و همه چیز را برایش تعریف میکنم روبه رویم می نشیند و چای را مقابلم میگذارد: دیوونه ای تو ماهدخت -اوهوم خيلي.. اینو در نظر گرفتی که تو کاری انجام ندادی؟