کتاب پارک گورکی
عنوان | کتاب پارک گورکی |
نویسنده | فتانه حاج سیدجوادی (پروین) |
ژانر | جنایی |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب پارک گورکی اثر فتانه حاج سیدجوادی (پروین) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب پارک گورکی که در سال هزار و سیصد و هفتاد و شش چاپ شده میباشد. این اثر توسط مارتین کروز اسمیت نوشته شده است و ترجمه توسط فتانه حاج سید جوادی انجام گرفته است، موضوع اثر فوق درمورد جنایت سه گانه در یکی از پارک های تفریحات مسکو و پیدا کردن سه جنازهی یخ زده بدون صورت و انگشت است قهرمان کتاب آرکادی رنکو، یک افسر پلیس افسرده است که با کشف سه جسد یخ زده که پوست صورت و انگشت هاشون کنده و برداشته شده به مهمترین پروندهی زندگی خود برخورد میکند …
خلاصه کتاب پارک گورکی
آرکادی ایستاد. دو قدم به سوی او برداشت و گفت: شنیده ام تو میخواهی در دادگاه بر ضد من شهادت بدهی. ناتاشا به ملایمت گفت: بر ضد تو نه به نفع ناتاشا بی رودربایستی من دو نفر به چشم یک زوج نگاه نکرده ام هرگز هرگز به شما. -حالت خوب نشد؟ من باید بروم. -«حالم عالیست.» ناتاشا با شرم و وقاری ساختگی فنجان را به لبان خود نزدیک کرد. آرکادی کنار در آسانسور با میشا که تازه از راه رسیده بود و از دستپاچگی و نگرانی سرخ شده بود، روبرو شد. -متشکرم که به من تلفن کردی نتوانستم زودتر از این خود را برسانم. میشا کوشید او را کنار بزند و عبور کند آرکادی گفت: صبر کن بهتر
است اورا پیش یک دکتر ببری آن قرصها را هم از دسترسش دور کن. میشا پشت به او کرد و به سوی آپارتمانش به راه افتاد. حالش خوب میشود پیش از این هم این کار را کرده حالش خوب میشود نگران کارهای خودت باش. آرکادی بعد از ظهر را با بررسی اوراق و اسناد سپری کرد. بررسی ورقه ثبت سند مالکیت یک اتومبیل اسپرت سدان متعلق به هانس اونمن و همچنین ویزاهای اوزبورن که دوباره آنها را از نظر میگذراند مردک آمریکایی با قطار از پاریس به لنینگراد سفر کرده بود و دوم ژانویه رسیده بود. چنین سفری از فرانسه و
آلمان و لهستان حتی اگر با قطارهای درجه یک انجام شود باز باید يكنواخت و کسل کننده باشد. مخصوصاً برای تاجر قدرتمندی مانند اوزبورن آبهای لنینگراد در ماه های زمستان یخزده و برای کشتیرانی نامناسب است و البته بازرسی در فرودگاه ممکن بود باعث کشف تفنگ مان لیخر شود. آرکادی دیر وقت در مراسم سوزاندن جسد پاشا پاولوویچ حضور یافت. عاقبت جسد او را تحویل داده بودند بنابراین میشد آن را در جعبه ای از چوب کاج قرار داد و به میان شعله شمع های گاز غلتاند. اراذل و اوباش همه کلمه های شعار سرخ رنگ را با لگد از دیوار پایین انداخته بودند به جز یک کلمه امید …
- انتشار : 30/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403