رمان آخرین بت

عنوانرمان آخرین بت
نویسندهفاطمه زایری
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه2747
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان آخرین بت اثر فاطمه زایری | PDF رایگان با لینک مستقیم 📱 قابل اجرا در: اندروید و آیفون 🔗 دانلود رایگان با لینک مستقیم

رمان “آخرین بت” از فاطمه زایری داستانی هیجان‌انگیز و پر از معماهای پیچیده است که در آن حنا خورشیدی برای کشف راز شب سرد برفی و محموله‌های گمشده‌ی دلار، با پلیس همکاری می‌کند. این رمان در فضایی تاریک و مرموز، در دل تهران بزرگ روایت می‌شود، جایی که رازهای پنهانی در زیر برف و خون دفن شده‌اند. در این مسیر، سرگرد امیرمهدی رها، که با برچسب “پلیس خاطی” شناخته می‌شود، نقشی کلیدی ایفا می‌کند.

خلاصه رمان آخرین بت

مهرانه که مُرد، دلم را مثل پاره سنگ کوچکی پرت کردم وسط دریا! حالا یک سال گذشته بود و هنوز نتوانسته بودم دلم را پیدا کنم. هنوز آن سنگ زیر آب بود و هنوز نمی‌دانستم چطور می‌شد حال آدم واقعاً خوب شود. با شروع اسفندماه تبدیل شدم به کالبدی خالی که روح نداشت. روزهای اول عزیز دردم را نمی‌دانست و فکر می‌کرد مریض شده‌ام؛ اما کم‌کم دست همه آمد که دردم به جسم ربطی ندارد. تا خود فروردین با خودم و دنیا لج کردم.

مردم به خاطر آمدن سال نو و عید نوروز خوش و سرزنده بودند و من در ازدحام غم‌هایم گم بودم. روزها که جلوتر رفت، بقیه هم با من هم‌درد شدند. خصوصاً فاضل که درست از یک هفته مانده به عید، کم‌غذا و کم‌صحبت شد و بیشتر در خوشی‌ها فرو رفت. یک بار دیدم که داخل موبایلش عکس‌های تکی مهرانه را ورق می‌زد و با خودش خلوت کرده بود. نصفه شب بود و عزیز داخل اتاق خوابیده بود. فاضل در پذیرایی خودش را در اندوه و دلتنگی خفه کرده بود که بدموقع مزاحمش شدم و پرسیدم:

چرا اینقدر عاشقش بودی؟ مگه ولت نکرد و رفت با یکی دیگه؟ فاضل موبایلش را بست و جوابم را نداد. مرا گذاشت درون هزارتا سوال بی‌جواب. جز آن شب دیگر کاری به کارش نداشتم. ما درد مشترک هم بودیم. من وقتی او را می‌دیدم یادم می‌افتاد که پدر واقعی‌ام مرد دیگری است و او وقتی مرا می‌دید، یاد بی‌معرفتی مهرانه می‌افتاد که سال‌ها پیش با او قول و قرار عاشقی داشت؛ اما دلش را اندک‌اندک به مردی دیگر داده بود. به نعیم خورشیدی، استاد حقوق دانشگاه تهران و وکیل پایه یک دادگستری تا روز دهم فروردین اوضاع همین بود. فاضل که می‌دانست چقدر ناآرام و بی‌تابم، مرخصی کوتاهی گرفت تا همه با هم به تهران برویم…

دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است

Picture of Mehdi Ansari
Mehdi Ansari
من، مهدی انصاری، مدیر و بنیان‌گذار رمان بوک (RomanBook.ir)، با عشقی ژرف به ادبیات فارسی و جهان، بستری برای گردآوری، ویرایش و عرضه رمان‌های فارسی و خارجی و همچنین پرورش نویسندگان فراهم کرده‌ام. هدف و رسالت من، حفظ اصالت و ترویج ادبیات داستانی فارسی و پیوند دادن قلم‌ها و اندیشه‌هاست. رمان بوک نه یک سایت، بلکه آرمانی برای شکوه دوباره ادبیات فارسی است.
دیدگاه کاربران درباره رمان آخرین بت
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهسا
مهسا
22 روز قبل

این رمان زیباست
حتما بخونیدش

...mm
...mm
1 سال قبل

من انلاین میخونمش خیلی خیلی قشنگه