دانلود رایگان رمان به سلامتی سال های در به دری اثر تمنا زارعی
دانلود رمان به سلامتی سال های در به دری اثر تمنا زارعی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
شیوا یک دختر زیادی طناز و به شدت شیطون است که شیطنت های او حسابی برایش دردسر درست میکنند تا اینکه به اجبارخانواده اش عروس یک خانواده مذهبی میشود و حسابی با شیطنتای خود پسرحاجی غیرتی را اذیت میکند …
خلاصه رمان به سلامتی سال های در به دری
وارد صفحهی چتم با اورهان شدم و نوشتم: سلام هستی؟ به سرعت کنار اسمش واژه آنلاین نوشته شد و پیامم دو تیک خورد. در کوتاه ترین زمان نوشت: هستم؛ راه بیوفت. چون وقت حاضر شدن نداشتم وسایل گریم را جمع کردم و روی بقیهی وسایل توی ساک دستی گذاشتم مانتو و شلواری تن کردم و بدون شانه زدن به موهایم تمامشان را با یک گیره بستم. شالی روی سرم انداختم و تمام موها را زیرش مخفی کردم پارچهی سیاه افتاده گوشهی کمد را برداشتم و چیزی در قفسهی سینه ام تکان خورد. مقابل آینه ایستادم و به خودم توی آینه خیره شدم. تصویر دختر نقش بسته در آینه
برایم دهن کجی میکرد. تصاویر گذشته در سرم میپیچیدند و کسی در اعماق ذهنم زوزه میکشید؛ از درد از بی کسی شاید هم از حبس ابدی که خورده بود نمیدانم ولی از هرچه بود زوزه کشیدن ها و فریاد هایش برای رهایی داشت تمام ذهنم را بهم میریخت. با قسمت انتهایی دست به شقیقه ام ضربه زدم و غریدم: خفه شو خفه شو، خفه شو! فریاد هایش ناله شدند و ناله هایی از گذشته در سرم پژواک میشدند حالت تهوع امانم را بریده بود و انگار دختر توی آینه برای رهایی تقلا میکرد، بی صدا فریاد میکشید یا شاید هم من صدایش را نمیشنیدم. همه چیز به آرامی حرکت میکرد و
کسی زنگ هشدار را در ذهنم روشن کرد. دستم را بند لبهی میز کردم و محتویات نداشتهی معده ام بالا و پایین شدند. نگاه از تقلاهای دختر توی آینه گرفتم و قوطی سفید رنگ کوچکی که روی میز افتاده بود را چنگ زدم. لرزش دستم بود یا زلزله آمده بود را نمیدانم ولی قوطی به شدت میلرزید و تق تق کوچکی که حاصل برخورد قرص های کوچک به بدنه اش بود بیشتر اعصابم را بهم میریخت تعادل نداشتنم باعث شده بود نتوانم در جعبه را باز کنم و تمرکزی نداشته باشم پلک بستم و با فشار دادن پلکهایم روی هم زیر لب تکرار می کردم: تو یه هیولای جذابی به خودت مسلط باش، آروم باش …