رمان خاکستر و خاک

عنوانرمان خاکستر و خاک
نویسندهعتیق رحیمی
ژانررمان کوتاه، ادبیات داستانی
تعداد صفحه46
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان خاکستر و خاک اثر عتیق رحیمی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

رمان داستان پدربزرگی است به همراه نوه اش که خانه‌ی روستایی شان طی بمباران نیروهای روس با خاک یکسان و نابود شده و حالا او و نوه منتظر کامیونی هستند تا آن‌ها را پیش پسر پیرمرد ببرد؛ در یک معدن زغالسنگ دور افتاده… یک پلات قدرتمند برای روایت تراژدی زیستن در افغانستان جنگ زده …

خلاصه رمان خاکستر و خاک

ایستاده است و ازت میپرسد چرا آمدی بابه خیریت باشه. اینک بیش از یک هفته است که این چهره با این سؤال چی در خواب و چی در بیداری ذهنت را تسخیر کرده است چرا آمده ای؟ سؤالی که استخوانت را می‌سوزاند انگار مغزی که در سر داری قادر به جواب نیست کاش این سؤال وجود نمیداشت. چرا وجود نمیداشت آمدی که احوال فرزندت را بگیری همین و بس. آخر پدر هستی گاهگاهی هوای فرزند به سرت می‌زند مگر گناه است؟ نه ولی تو خودت می‌دانی چرا آمده ای. قوطی نسوارت را باز هم پس از پالیدن در چندین جیب بیرون می‌کشی کمی نسوار می‌ریزی به کف

دست و می‌اندازی زیر زبان. کاش همه چیز ساده می‌بود پُر از لذت مثل نسوار انداختن مثل خوابیدن. نگاهت دوباره می‌خزد بالای کوه‌های بلند و دوردست چهره‌ی مراد هنوز هم آمیخته است با کوه ها سنگ‌های کوه‌ها آهسته آهسته گرم می‌شود سرخ می‌شود. گویی آن همه سنگ‌ها زغال شده آن همه کوه‌ها اجاق زغال‌ها آتش می‌گیرد و از کوه ها می‌ریزد به رودخانه ای که در برابرت است. تو در یک کنار رودخانه مراد در کنار دیگرش مراد همچنان ازت می‌پرسد که چرا آمده ای، که چرا تنها با یاسین آمده ای، که چرا به یاسین سنگ‌های بی‌صدا داده‌ای و مراد پایین می‌شود به

رودخانه‌ی آتش گرفته. فریاد می‌زنی، مراد بچیم نیا دریا پر از آتش اس می‌سوزی نیا. از خود می‌پرسی چه کسی باور می‌کند که رودخانه پُر از آتش است؟ خیالاتی شده‌ای؟ نگاه کن مراد در رودخانه قدم می‌زند ولی نمی‌سوزد. نه، حتماً می‌سوزد ولی چیزی نمی‌گوید مراد مرد است، نمی‌نالد. نگاهش کن تمام بدنش مرطوب عرق است. دوباره فریاد می‌زنی: مراد نیا دریا پر از آتش اس و مراد همچنان که به سویت نزدیک می‌شود ازت می‌پرسد: چرا آمدی چرا آمدی؟ از گوشه ای، نمی‌دانی از کجا، صدای مادر مراد بر می‌خیزد: دستگير! مراده بگو باش، تو خودت از دریا تیر شو …

دانلود رمان خاکستر و خاک
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان خاکستر و خاک
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها