رمان پله پله تا سقوط از مرضیه جلالی

رمان پله پله تا سقوط
عنوانرمان پله پله تا سقوط
نویسندهمرضیه جلالی
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه989
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان پله پله تا سقوط اثر مرضیه جلالی

رمان پله پله تا سقوط
رمان پله پله تا سقوط

دانلود رمان پله پله تا سقوط از مرضیه جلالی به صورت فایل PDF (پی دی اف) قابل اجرا در موبایل (اندروید و آیفون) و لپ تاب (pc) با لینک مستقیم بدون کات رایگان

آوا دختر هفده ساله ای است که با خواندن دفتر خاطرات مادرش عاشق مردی چهل ساله میشود که در گذشته خاطرخواه مادرش بوده در یکی از مراسما با این مرد روبه رو میشود و از آن لحظه به بعد کل زندگیش دستخوش تغییر میشود مدتی پنهونی به عقد این مرد در می آید تا …

خلاصه رمان پله پله تا سقوط

سرش را تکیه داد به دیوار ، چشم هایش را بست و دوباره خودش را سپرد به خاطراتش و باز همان هاله سفید رنگ با لب های طلایی جلوی چشم هایش شکل گرفت و مثل گردابی او را بلیعد . آرام آرام فرو رفت در دل زمان. بعد از ظهر گرم تابستانی بود ، علی رضا خان صبح زود رسیده بود ، چند روزی می ماند و بعد زن و بچه هایش را برمی داشت و برمی گشتند تهران

هر سال بعد تعطیلی مدرسه برنامه شان همین بود ، علی رضا خان یک روز تعطیل آنها را می آورد شهرستان تا چند وقتی مهمان خانه برادرش باشند و بعد چند هفته می آمد دنبالشان تا برگردند تهران. مسافرت دو هفته اشان تمام شده بود و برعکس مامان که بخاطر برگشتن خوشحال بود مهتاب ناراحت و گرفته بود

دستش را زیر چانه اش زده بود و زل زده بود به پنجره چوبی ، می دانست تعطیلات تمام شد ، نه اینکه مهر آمده باشد نه . بلکه برای او تعطیلات همین دو، سه هفته ای بود که خانه عمو غلامرضا خوش و خرم گذشته بود. برگشتن به تهران برای مهتاب چهار دیواری آپارتمانی بود که نه حیاطی برای بازی داشت نه همبازی نه حتی بازی

شب و روزش همان چهار دیواری بود و بس . تیر بود و هنوز دو ماهی تا مهر ماه مانده بود. کاش بابا لااقل چند هفته ای دیرتر می آمد . می دانست همه اینها بخاطر مادرش هست که حوصله اش سر رفته بود و زنگ ، پشت زنگ که بابا زودتر بیاید دنبالشان. ولی مهتاب آرزو می کرد ، کاش می توانست لااقل تا آخر ماه خانه عمو جان بمانند

نگاهش هنوز به پنجره بود که صدای قژ قژ آرام در متوجه اش کرد ، سولماز از لای در سرک کشید به داخل اتاق و اشاره کرد که دنبالش برود خوشحال از اینکه وقت بازی هست ، با کمترین صدا از جا برخواست و پشت سر سولماز پله ها را پایین رفت. پله آخر بطرف زیرزمین چرخاند ، فالگوش ایستاد ، ولی صدای نشنید

مهرداد و سهراب یا خواب بودند یا رفته بودند دنبال بازی فوتبال. نفس راحتی کشید ، حالا با خیال راحت می توانست با سولماز به بازی اش برسد ، شاید هم سولماز را راضی می کرد که بروند باغ بیرونی. سولماز ولی با بازی داخل باغ مخالف بود: _داداشم ببینه دعوامون می کنه . همین جا لی لی بازی می کنیم

خانه ها را هم خود سولماز با خطهای کج و کوله با تکه گچی روی کاشی های سیمانی خاکستری کشید و شماره گذشت . مثل همیشه هم آنقدر جر زنی کرد که اول نوبت به خودش برسد . دور اول و دوم و سوم .. که سنگش پرت شد بیرون خط . مهتاب با خوشحالی بالا پرید …

دانلود رمان پله پله تا سقوط
3.51 مگابایت
PDF
دسته بندی : رمان عاشقانه
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان پله پله تا سقوط هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان پله پله تا سقوط

لطفا پس از مطالعه رمان پله پله تا سقوط نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک