دانلود رایگان رمان اسارت یا عاشقی اثر شیما فراهانی
دانلود رمان اسارت یا عاشقی اثر شیما فراهانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستانِ زندگی دختری به نام پریسا و پسری به نام فرهاد است که بخاطر اتفاقی که در گذشته رخ داده سر راه هم قرار میگیرند فرهاد که قصد دارد از برادر پریسا انتقام بگیرد پریسا را دزدیده و با خود با ترکیه می برد و با گذشت زمان عاشق دختر قصه ی ما می شود ولی آیا باید دید دختر قصه ی ما نیز عاشق فرهاد می شود یا خیر …؟!
خلاصه رمان اسارت یا عاشقی
(داستان از زبان پریسا) خوابم نمیومد و دوست داشتم اون فیلمه رو تا آخر ببینم ولی از خجالت و شاید یکم ترس از کنارش بلند شدم و اومدم توی اتاقم باورم نمیشه پدرام همچین کاری کرده باشه دلم برای خواهر و مادرش خیلی سوخت و تصورش برام خیلی سخت بود البته منم پدر و مادرم و با هم چند سال پیش از دست داده بودم ولی بازم درکش برام سخت بود آخه چطور ممکنه که آدم بخاطر یه اشتباه خواهر و مادرشو با هم از دست بده، نزدیکای صبح بود که خوابم برد. فردا صبح وقتی از خواب بیدار شدم و رفتم دستشویی یه آبی به دست و صورتم زدم
اومدم توی پذیرایی و یه نگاه اجمالی به خونه انداختم سکوت عجیبی بود و با خودم گفتم حتما آقا فرهاد از خواب بیدار نشدن پس تصمیم گرفتم برم داخل آشپزخونه و صبحونه رو آماده کنم تا با هم صبحونه بخوریم که در کمال تعجب دیدم همهی وسایل صبحونه روی میز هست و نیازی نیست من چیزی آماده کنم، جلوتر که رفتم یه کاغذ رو روی میز دیدم بعد از اینکه برداشتمش دیدم آقا فرهاد با یه خط زیبا نوشتن: فرهاد: من رفتم شرکت صبحونه اتو خوردی میزو جمع کن توی یخچالم خرید کردم همه چیز هست ناهارم مجبوی خودت تنها بخوری من غروب میام
خونه درم قفل کردم که فکر فرار به سرت نزنه شماره موبایلمو مینویسم کار واجبی داشتی زنگ بزن. نگاه انداختم به پایین نامه که دیدم شماره تماسشونو نوشتن … بعد از اینکه یه صبحونهی مختصر خوردم میزو جمع کردم و چون کاری نداشتم که انجام بدم رفتم توی قفسه ای که مخصوص فیلم ها بود گشتم تا یه فیلم خوب پیدا کنم و ببینم که حوصله ام سر نره همون موقع یه دفعه چشمم به یه فیلم افتاد که روش نوشته شده بود جشن تولد فرشته اونو از پاکت بیرون آوردم و داخل دستگاه پخش گذاشتم و دستگاه و پلی کردم وقتی فیلم شروع شد منم رفتم روی کاناپه …
خلاصه و زیبا بود…