رمان همقسم

عنوانرمان همقسم
نویسندهشهلا خودی زاده
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1173
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان همقسم اثر شهلا خودی زاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

در بمباران های تهران امیرعباس حامی نیلوفری می‌شود که تمام کس و کار خودش را از دست داده دختری که همسایه امیرعباس است و او سال هاست عاشق نیلوفر می‌باشد، در آن سو سال ها بعد عطا عاشق (پیوند) است اما با ورود دخترعموی بیماریش و اصرار عموی عطا به ازدواج با او همه چیز رنگ عوض می‌کند و عطا … دو تا قصه عاشقانه از دو نسل که بی ربط به هم نیستند از دل سال های جنگ شروع شده و به زمان حال رسیده …

خلاصه رمان همقسم

صدای قرچ قرچ قیچی که روی پارچه بالا می‌رفت و شکاف ایجاد می‌کرد فضای اتاق را پر کرده بود. نگاهم به دستان مهربان بود که ماهرانه داشت پارچه چهار خانه‌ مقابلش را قیچی می‌زد. -کاش منم یه روز بتونم مثل تو بشم.. نگاهش را از پارچه گرفت و گفت: انقدر عجول نباش… من می‌دونم تو یه خانم خیاط ماهر میشی… نگاه دوباره ام را به پارچه مردانه دوختم و گفتم: نگفتی واسه کی داری می‌بریش؟… نگاهی به سمت در نیمه باز اتاقش انداخت و زمزمه وار گفت: نمی‌خوام کسی بدونه… مال امیرعباسه و همانطور که

شروع به قیچی زدن می‌کرد ادامه داد: می‌دونی که تولدش نزدیکه‌ گفتم تا اونموقع تمومش کنم… -کاش امیررضا تو اون موقع برگرده… ریز خندید: می‌خوای براش پیرهن بدوزی؟ پر از افسوس جواب دادم: اووه حالا کو تا من دوخت و دوز یاد بگیرم. خدایی خیلی کار سختیه. -اما شیرینه وقتی آخرش می‌تونی نتیجه اش رو تو تن کسایی که دوستشون داری ببینى كيف می‌کنی.. و من بی‌ اختیار به یاد امیرعباسی افتادم که دو روز بود با من همراهی می‌کرد. این روزها به شدت احساس سردرگمی می‌کردم و نمی‌دانستم چه بلایی

سر احساسات دخترانه‌ام آمده تا همین چندوقت پیش دلم در گرو یاسین بود و حال فکر و ذکرم شده بود امیرعباس… اصلا نمی‌توانستم خودم را درک کنم و همین بود که این روزها آن قدر پریشان بودم… دلم می‌خواست کسی را در جریان اتفاقات دیروز صبح بگذارم… درست بود که امیر عباس برای یک محله شناخته شده بود اما می‌ترسیدم کسی از این مسئله سواستفاده کند. آرام صدایش زدم: مهربان! دست از قیچی زدن برداشت: من می‌خوام یه چیزی بهت بگم.. -هوم می‌شنوم… انگار آب دهانم به یکباره خشک شده بود …

دیدگاه کاربران درباره رمان همقسم
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
bahar
bahar
1 سال قبل

فقط میتونم بگم حیف هزینه ای که کردم
خیلی ابکی و چرت بود داستان برام برای همین تا نصفه نخونده ولش کردم اصلااا خوشم نیومد