دانلود رایگان رمان به انتظار باورت اثر مریم محرمی (م.م.ر)
دانلود رمان به انتظار باورت اثر مریم محرمی (م.م.ر) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان در مورد زندگی دختری از خانوادهی مرفه به نام رویاست که در مسیر زندگی دو برادر به نام های حامد و حمید قرار میگیرد. احساسات ضد و نقیض رویا و دوران جهل جوانی در سراشیبی روزگار گرفتارش می کند! اما با گذشت زمان و اتفاقاتی با کسب تجربه به پختگی شخصیتی و رفتاری می رسد. حال باید دید این تحولات با چه مشقت هایی همراه است …
خلاصه رمان به انتظار باورت
نزدیک به غروب بود که وارد خانه شدم برخلاف انتظار صدای پدر و مادرم را از داخل آشپزخانه شنیدم. حتما مادرم نگران شده و به پدر اطلاع داده بود و او زودتر از همیشه به خانه بازگشته بود بدون حرفی وارد اتاقم شده و در را از داخل قفل کردم مانند انسان نیمه جانی بر روی تخت افتادم مادر و پدرم با شنیدن صدای در متوجهی آمدنم شده بودند مادرم چند ضربه ای به در زد و درخواست کرد بیرون بیایم حتی قدرت و حوصلهی پاسخ گویی به او را نداشتم چشمانم را بستم و از هوش رفتم. نمیدانم خوابم
برد و یا بیهوش شدم اما هر چه بود مرا از این دنیا و نامردی هایش جدا کرد و تا صبح خوابیدم. انگار که چند سال نخوابیده بودم و تا صبح چیزی نفهمیدم. نزدیک های ظهر بود که مادر اشک ریزان و ناراحت التماس میکرد در را باز کرده و علت کارهایم را بفهمد. تمامی بدنم درد میکرد و از شدت سردرد قدرت باز کردن چشمانم را نداشتم ناگهان صدای پدر را شنیدم که خواهش میکرد در را باز و توضیح دهم. برخلاف گذشته سرکار نرفته و نگران من بود دیگر نتوانستم بیشتر از این آن ها را دلواپس کنم به سختی
بلند شده و در را گشودم. با نگرانی وارد شدند و از دیدن چهرهی من شوک زده به هم دیگر نگریستند. بر روی تخت نشستم و به زحمت و آهسته گفتم: ببخشید نمیخواستم ناراحت بشید. پدر کنارم نشست مادر همچنان ایستاده و بیصدا گریه میکرد. پدر موهایم را نوازش کرده با مهربانی گفت: دخترم تو همهی زندگی ما هستی چرا با پدر و مادرت درد و دل نمیکنی؟ چرا واقعیت رو نمیگی و همه رو میریزی توی دل کوچولوت. بگو از چی ناراحتی و چی تو رو اینگونه دگرگون کرده تا من مشکلت رو حل کنم …
سلام.داستان جالبی داره من خوشم اومد.ممنونم از نویسنده خوب این رمان که البته رمان به تلخی شیرین هم کار ایشون هست و بسیار خواندنی.