دانلود رایگان رمان طعم جنون (نسخه نهایی) اثر مریم روح پرور (کمند)
دانلود رمان طعم جنون اثر مریم روح پرور (کمند) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه، از طریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیر اجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده، از فرداش نیاز میمونه یه هتل و یه تِی کشِ بی اعصاب مریض که نیاز باهاش کل میندازه و لجشو در میاره تو همین کل کلا و شیطنتا نیاز یه خالی میبنده که نامزده پسر صاحب هتله، داستان شیطنت و عشق بازی نیاز خانوم تو هتل شروع میشه با …
خلاصه رمان طعم جنون
آسانسور ایستاد همراه خدمتکار از آسانسور بیرون رفتم وارد راهروی پهنی شدیم و مستقیم رفتیم در راهروی دیگری پیچیدیم. همانجور که نگاه اطراف می کردم گفتم: اینجا مثل من کسی هست که همینجا بخوابه؟ بیشتریامون همین جوری هستیم ولی اتاق مدیرا فرق داره. لبخند زدم و سینه ای صاف کردم جلوی در اتاقی ایستاد کارتی طرفم گرفت و گفت: -این اتاق تو هست اتاق همیشگیت اگر موندگار شدی اینجا واسه همیشه مال تو هست کارت را از دستش گرفتم و گفتم: -ممنون. -بچه ها برات لباس فرم گذاشتن اونارو بپوش بیا پایین امشب همه تو اتاق کنفرانس جمع میشن تا با نیروهای جدید آشنا بشن. -باش میام. او رفت و من نگاه کارت توی دستم کردم دیده بودم در فیلم ها کارت را روی قفل روی در می کشند.
کارت را جلو بردم و چند بار امتحان کردم اما باز نشد خم شدم و با دقت بیشتری کارت را کشیدم اما باز هم باز نشد. پوفی کردم وصاف ایستادم نگاه در سفید رنگ کردم و گفتم: -آبرو داری کن. باز کارت را کشیدم اما باز نشد. با حرص لگدی به در کوبیدم که خودم دلم غش رفت فریادی زدم پایم را در دست گرفتم و لی لی کنان دور خودم می چرخیدم . – آرام باش. جوری طرف گفت آرام باش انگار به حیوان رم کرده می گوید سر چرخاندم نگاه کسی که آن حرف را زد کردم. با دیدنش بینی چین دادم و نگاه سطل در دستش کردم. پایم را روی زمین گذاشتم و گفتم: -مگه خودتو تو آینه دیدی؟ اخمی کرد خواست برود اما سریع گفتم: -بلدی درو باز کنی؟
کارت را سمتش گرفتم پوزخندی زد و کارت را از دستم بیرون کشید و چرخید سمت در کاملا از پهلو خم شدم و نگاه دستش کردم که کارت را آهسته روی قفل کشید و در آرام باز شد.ببین خدا از الان بخوای جلوی اینا ضایع ام کنی نمیشه بخدا. چرخید برود نگاه موهای ژولیده اش کردم و گفتم: -بهت گیر نمیدن این ریختی کار می کنی؟ حرفی نزد من هم بی خیال شانه بالا انداختم و گفتم: به هر حال ممنون باز هم حرفی نزد و راه افتاد کنار اتاق بغلی ایستاد و کارتی از جیبش بیرون آورد و روی قفل کشیدش. ساکم را در دست گرفتم و در را کاملا باز کردم. با دیدن اتاق نیشم تا بنا گوش باز شد. تخت خواب یک نفره اما بزرگ. اتاق ساده ای بود اما شیک بود و تمیز ساک را روی زمین انداختم دستانم را باز کردم و شروع کردم به قر دادن.
با دهانم صدا در می آوردم و قر می دادم. بشکن می زدم همان جور که قر می دادم می چرخیدم با دیدن پسری که جلوی در بود خشکم زد. خجالتی نبودم اما مطمئنم پسر فهمید عقلم است . کم پسر کارت در دستش را تکان داد و گفت: -این دستم جا موند لبخند پهنم را تحویلش دادم. چشمانم را هم چین دادم و مظلومانه گفتم: -ممنون. سمتش رفتم و دستم را پیش بردم که کارت را از دستش بگیرم اما دست عقب کشید و گفت: -کارت سلامتم داری؟
قشنگه
رمان متوسط
رمان فوق العاده ای بود لذت بردم.