دانلود رایگان رمان آلودگی اثر آناهید قناعت
دانلود رمان آلودگی اثر آناهید قناعت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل بدون سانسور با لینک مستقیم رایگان
هلن که صاحب رستوران معروفی است برای گذراندن تعطیلات با خاله و شوهر خاله اش راهی سفر می شود که در کمال ناباوری دوست زانیار را میبند که همسفر آنهاست! او برهان ساریخانی مجری و تهیه کننده معروف تلویزون هست، این سفر باب آشنایی آنها را فراهم می کند و ماجراهای پیش می آید که …
خلاصه رمان آلودگی
رویا در را برایم گشود و به آغوشم کشید، شعور هم نداشت که دستانم پر بودند. زانیار با خوشرویی آنها را از دستم گرفت و گفت: این رویا دوباره غذا درست نکرده؟ هلن جون من حساب کن ببین ماهیانه چقدر بیرون بر میاری خونه ما. خندیدم شالم را از سرم برداشتم و رویا درحالی که سرش را توی پک غذا فرو گفت کرده بود: وااییی باقالی پلو با ماهیچه اس عاشقتم که. ظرف های غذا را سر میز باز کردیم و مشغول شدیم که زانیار به پک
کادو اشاره کرد و گفت:اون چیه؟ خم شدم پک را برداشتم جعبه اش را بیرون آوردم و گفتم: این برای تشکر از شماست. رویا – سوپرایزی که بهت گفتم همین بود زانیار که حیرت کرده بود گفت: تشکر برای چی؟ _بابت آقای نباتی ! رویا پقی زد زیر خنده و مرا هم به خنده انداخت. زانیار در جعبه را برداشت و وقتی چشمانش برق زد خیالم آسوده شد. با خوشحالی روی میز خم شد لپم را کشید و گفت: قربون شکل ماهت فسقله حالت صورتم برگشت با
لب های یک وری گفتم: تو دوباره به من گفتی فسقله؟ بلند خندید و گفت:ـ تو ختنومی تو شکی نیست ولی برای من، تو همیشه فسقله ای من و تو دوازده سال تفاوت سنی داریم خب جای بچه منی دیگه. _هیچم اینطور نیست، تو وقتی دوازده سالت بوده یه بچه بودی که تازه دست راست و چپتو فهمیده بودی، من سه سال از زن تو کوچک ترم. خندید، سرش به عقب رفت و دستانش را با قاشق و چنگال بالا گرفت و گفت : تسلیم هلن خانوم. بعد از شام
ظرف ها جا به جا می کردم که صدای زانیار را شنیدم: امروز فرزام بدجور اعصابمونو داغون کرد رویا -چرا؟ _به قرار امروز دیر رسید، برهان به زور راضی کردم وگرنه می خواست بذارتش کنار. رویا – خب شاید مشکل براش پیش اومده بیچاره. _برهان تو کارش خیلی جدیه، نظم و احترام حرف اول براش میزنه. رویا ـ حالا کی پروژه رو شروع می کنید؟ _اوایل پاییز کارو کلید میزنیم. رویا – میشه دوماه دیگه… در مورد فرزام و پیشنهادش چیزی نگفتم….
همراه و هماهنگ کردن شخصیت دوم رمان با شخصیت مجری برنامه شبکه سه، اصلا ایده جالبی نبود! و خیلی تابلو با اغراق زیاد در فراتر از حد و جایگاه وی ….
اینکه حتی اسم و فامیل طرف، هم قافیه نام این مجری انتخاب شده بود!! و حتی بعضی از خصوصیات ظاهری و شنیده شده از زندگی شخصی این مجری، شاید اگر این وجه تشابه صورت نمیگرفت و برای شخصیت دوم رمان، یک شخصیت مستقل درنظر گرفته میشد جالبتر و باورپذیرتر بود…